حقوق بین الملل و حقوق اقلیت ها با تکیه بر حقوق اقلیت های مسلمان

سید مصطفی میرمحمدی[1]

چکیده

اکنون مسلمانان جمعیت قابل توجهی از ساکنان قاره‏های اروپا و آمریکا را تشکیل می‏دهند. این پرسش که «آیا رواست مسلمانی در غرب زندگی کند؟» اکنون جای خود را به پرسشی دیگر داده است که «مسلمانان به عنوان جزئی جداناپذیر در نیم‏کره غربی جهان از چه حقوقی برخوردارند و چگونه می‏توان آنها را حفظ کرد؟»
مقاله حاضر برای پاسخ به این پرسش در دو بخش تنظیم شده است. بخش نخست به «جایگاه حقوق اقلیت‏ها در حقوق بین‏الملل» اختصاص یافته است و در آن از تلاش برای حمایت از اقلیت‏های ملی، قومی و دینی و نیز مفهوم و مبانی حقوق اقلیت‏ها سخن به میان می‏آید. بخش دوم اختصاص به حقوق اقلیت‏های مسلمان در غرب و به ویژه اروپا دارد و با تکیه بر آخرین پژوهش‏های به عمل آمده، به بیان پاره‏ای از چالش‏ها، مشکلات و راه‏کارها در بهبود، حفظ و حمایت از حقوق اقلیت‏های مسلمان می‏پردازد.


کلید واژه‏ها: اقلیت‏های مسلمان، حقوق بین‏الملل، حقوق اقلیت‏ها، چالش‏ها، راه‏کارها

 

 

مقدمه
روزی سخن از این بود که مسلمانان چگونه در غرب زندگی کنند؛ آیا رواست مسلمانی به آن دیار هجرت کند و چنان‏چه هجرت کرد، چگونه به اعمال عبادی و معاملات خود بپردازد؛ ولی امروزه مسلمانان، جزئی جدایی‏ناپذیر از جمعیت جهان را در غرب و اروپا تشکیل می‏دهند. آنان امروز اتباع دولت‏هایی هستند که در قلمرو آنها زندگی می‏کنند. فرزندان آنان نسل‏های جدیدی از مسلمانانی هستند که در غرب به دنیا آمده و در آن فرهنگ و رسوم پرورش یافته و تحصیل کرده‏اند.

نسل جدید مسلمانان اروپا دیگر بیگانگان و یا مهاجران گذشته نیستند بلکه اکنون بیشتر آنان مسلمانانی هستند که از طریق عنصر «تابعیت» به یکی از کشورهای نیم‏کره غربی جهان پیوند خورده‏اند.

نزدیک به 450 میلیون مسلمان، یعنی یک سوم از جمعیت مسلمانان، در کشورهای غیر عضو سازمان کنفرانس اسلامی زندگی می‏کنند. حدود سی میلیون مسلمان در اروپا و پنج میلیون در آمریکا به سر می‏برند. از آن‏جا که تابعیت در اسلام نه بر پدیده «مرز» بلکه بر هم‏کیشی و «امت واحده اسلامی» مبتنی است، جا دارد حمایت، شناسایی و حفظ حقوق اقلیت‏های مسلمان در هر نقطه از جهان، در کانون توجه دیگر مسلمانان و نهادهای اسلامی قرار گیرد.

تحقیق حاضر در صدد است طی دو بخش به بررسی حقوق اقلیت‏های مسلمان در کشورهای غیر اسلامی بپردازد. بخش نخست به جایگاه حقوق اقلیت‏ها در حقوق بین‏الملل و بخش دوم به حقوق اقلیت‏های‏مسلمان در غرب و به‏ویژه اروپا اختصاص دارد.


بخش اول: جایگاه حقوق اقلیت‏ها در حقوق بین‏الملل

شاید مسئله اقلیت‏ها از نظر تاریخی به دوران باستان و تأسیس امپراتوری‏های بزرگ بازگردد و به تدریج جنبه‏های ملی، نژادی و به‏ویژه دینی به خود گرفته باشد. ولی به واقع در اوایل قرن بیستم است که حقوق بین‏الملل به این مسئله می‏پردازد.[2] پس از جنگ‏های جهانی اول و دوم، تغییرات عمده‏ای در مرزهای برخی از کشورها پدید آمد و کشورهای جدیدی به صحنه بین‏المللی راه یافتند. این امر باعث اختلاط نژادی، مذهبی و یا زبانی ملت‏ها گردید و سکونت اقلیت‏ها را در این قبیل کشورها به همراه داشت.با تشکیل جامعه ملل، این پیشنهاد مطرح گردید که بخشی از میثاق جامعه ملل به وضعیت اقلیت‏ها بپردازد ولی این طرح با مخالفت برخی از دولت‏ها کنار گذاشته شد اما حقوق و امتیازاتی برای آنان در نظر گرفته شد. روش حمایت از اقلیت‏ها در جامعه ملل، شامل یک آیین نامه نظارت بین‏المللی بود که طبق آن اقلیت‏ها می‏توانستند در مورد وضعیت خود، از کشور متبوع خویش به طور مستقیم به شورای جامعه ملل که مأمور نظارت بود، شکایت کنند. این موضوع در شورا مطرح می‏شد و چنان‏چه میان شورا و کشور ذی نفع اختلاف نظر پیش می‏آمد، مسئله به دیوان دایمی دادگستری بین‏المللی ارجاع می‏گردید و رأی دیوان در این باره، قطعی و لازم الاجرا بود. (ضیایی بیگدلی، 1384، ص 279 و ذوالعین، پیشین).

پس از انحلال جامعه ملل تا به امروز، حقوق بین‏الملل هیچ سند بین‏المللی الزام آوری که به طور مستقیم به حمایت از اقلیت‏ها بپردازد، تنظیم نکرده است. البته این به آن معنا نیست که حقوق بین‏الملل و سازمان ملل متحد تمایلی به حمایت از اقلیت‏ها نداشته‏اند، بلکه این حمایت به گونه غیر مستقیم در اسناد متعدد حقوق بشری به عمل آمده است.به عبارت دیگر، درباره اقلیت‏ها، ما با اسنادی روبه‏رو هستیم که توسط سازمان ملل تصویب شده و در آنها سلسله اصولی در جهت تأمین و حفظ حقوق همه افراد، اعم از اقلیت و اکثریت، منظور شده است. در ادامه، به مهم‏ترین این اسناد اشاره خواهیم کرد:


ـ منشور ملل متحد و اصل عدم تبعیض 1945:

پس از جنگ دوم جهانی و جای‏گزینی سازمان ملل متحد به جای جامعه ملل در سال 1945، انتظار می‏رفت حمایت از حقوق اقلیت‏ها در برنامه کار این سازمان قرار گیرد، اما چنین انتظاری نه تنها بر آورده نشد بلکه به تعهدات سابق مربوط به اقلیت‏ها نیز پایان داده شد. سازمان ملل در این باره به بیان اصل عدم تبعیض در منشور بسنده کرد. مطابق بند سوم ماده اول و بند (ج) ماده 55 منشور ملل متحد، کلیه دولت‏های عضو سازمان ملل، متعهد به «رعایت حقوق بشر و آزادی‏های اساسی برای همه، بدون تبعیض از حیث نژاد، جنس، زبان یا دین» خواهند بود. بر اساس این، اقلیت‏های موجود در سرزمین دولت‏های عضو در پرتو اصل عدم تبعیض و برابری افراد بشر با یک‏دیگر، تحت حمایت حقوق بین‏الملل قرار دارند. بنابراین، منشور، شالوده نظام حمایت از اقلیت‏ها را بر «عدم تبعیض» بنا نهاده است. با وجود این به نظر برخی، عدم تصریح حقوق اقلیت‏ها در منشور تا اندازه‏ای حمایت از اقلیت‏ها را تضعیف نموده و مانع رفع نیازهای اساسی آنان و حفظ منافعشان از طریق قاعده «عدم تبعیض» شده است. (ترنبری، 1379، ص 44).


ـ اعلامیه جهانی حقوق بشر، 10 دسامبر 1948:

مطابق ماده دوم این اعلامیه «هر فردی بدون هیچ گونه تمایز، مخصوصا از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و هم‏چنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، تولد یا هرموقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیه آزادی‏های اعلام شده در این اعلامیه برخوردار است». هر چند برخی کشورها پیشنهاد دادند در این اعلامیه به حقوق اقلیت‏ها تصریح شود ولی به دلیل حساسیت و پیچیدگی موضوع اقلیت‏ها و مخالفت برخی از کشورها مانند شیلی، ایالات متحده آمریکا و استرالیا، این پیشنهاد رد شد. مجمع عمومی نیز طی قطع‏نامه‏ای هم‏زمان با صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر، رسیدگی به موضوع اقلیت‏ها را به شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل واگذار کرد.

پس از منشور ملل متحد، اعلامیه جهانی حقوق بشر از مهم‏ترین اسناد حقوق بشری محسوب می‏گردد، اما وجود اصل برابری و عدم تبعیض در این اعلامیه را نمی‏توان نشانه بذل توجه کافی به حقوق اقلیت‏ها دانست.


ـ کنوانسیون پیش‏گیری و مجازات جنایت نسل کشی (ژنوساید) 1948:

مطابق ماده دوم این کنوانسیون، ارتکاب جنایت به دلایل قومی، ملی و یا مذهبی مشمول این کنوانسیون بوده و هرعملی که در جهت از بین بردن تمام یا بخشی از یک گروه ملی، قومی، نژادی یا دینی، ارتکاب یابد، جنایت محسوب می‏گردد.


ـ کنوانسیون بین‏المللی حذف کلیه اشکال تبعیض نژادی، دسامبر 1965:

این معاهده برای تعریف و محکوم ساختن تبعیض نژادی است. هدف این کنوانسیون در پیش گرفتن تدابیر ملی در جهت پیشرفت گروه‏های نژادی و قومی است. بر فرض آن‏که این کنوانسیون یکی از اسناد غیرمستقیم حمایت از اقلیت‏ها به شمار آید، فقط از اقلیت‏های قومی و نژادی حمایت می‏کند و درباره اقلیت‏های مذهبی و دینی ساکت است. (برای آشنایی بیشتر با این کنوانسیون ر.ک: امیر ارجمند، 1381، ص 148ـ135).


ـ میثاق بین‏المللی حقوق‏مدنی‏ـ سیاسی، دسامبر 1966:

تنها هنجار الزام آور پیرامون صیانت از اقلیت‏ها در چارچوب نظام بین‏الملل نوین به ماده 27 میثاق مزبور محدود می‏شود که مقرر می‏دارد: «در کشورهایی که اقلیت‏های نژادی، مذهبی یا زبانی وجود دارند، اشخاص متعلق به اقلیت‏های مزبور را نمی‏توان از این حق محروم نمود که با سایر افراد گروه خودشان از فرهنگ خاص‏خود متمتع شوند و به دین خود متدین بوده و بر طبق آن عمل کنند یا به زبان خود تکلم نمایند».
این ماده سه حق را برای اقلیت‏ها شناسایی می‏کند که عبارت‏اند از: حق تمتع از فرهنگ خاص خود، حق تدین به دین خود و عمل بر طبق آن، حق تکلم به زبان خود[3]

با وجود آن‏که ماده 27 را تنها هنجار حمایت از اقلیت‏ها شمرده‏اند، اما سیاق منفی این ماده تأمل برانگیز بوده و این برداشت را تقویت کرده است که به واقع حقی در این ماده برای اقلیت‏ها شناسایی نشده است، بلکه تنها دولت‏ها را به «تحمل» اقلیت‏ها تشویق کرده است. «رابینسون» در تفسیر این ماده می‏گوید: «جمله بندی منفی یک نمونه قدیم از دید منفی و تنگ نظرانه در رابطه با حقوق اقلیت‏ها است» و به نظر برخی دیگر، «با تصویب ماده 27 هیچ‏گونه پیشرفت واقعی در حمایت بین‏المللی از اقلیت‏ها صورت نگرفته است و کشورها هیچ تعهدی برای حمایت از اقلیت‏های خود ندارند بلکه فقط مانع استفاده اقلیت‏ها از زبان و هم‏چنین توسعه فرهنگشان نشده‏اند».
بر اساس این برداشت‏ها، دولت‏ها فقط آزادی‏های ماده 27 را به اقلیت‏ها اعطا می‏کنند و تعهدی برای انجام اقدامات مثبت در راستای حمایت از فرهنگ اقلیت‏ها ندارند. آن‏چه از عبارت منفی این ماده به دست می‏آید، «تحمل اقلیت‏ها» است و نه «حمایت از اقلیت‏ها». به هنگام طرح موضوع در کمیسیون حقوق بشر نیز این بحث به میان آمد که عبارت پردازی منفی ماده 27 فاقد معنا بوده و اثر مثبتی ندارد، و این مسئله شاید به این خاطر بود که نماینده مکزیک تذکر داد که ماده مزبور باید با عبارت مثبت بیان شود.
با همه برداشت‏های منفی که در مورد ماده 27 وجود دارد، به نظر برخی حقوق‏دانان، اصول مندرج در این ماده به دلیل تصویب در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به صورت یک اصل کلی‏حقوق بین‏الملل درباره اقلیت‏ها در آمده است. اما بیشتر حقوق‏دانان با این ایده موافق نیستند.(ر.ک: ترنبری، پیشین، ص60ـ59 و 74ـ71). چنین اختلاف گسترده‏ای به خوبی می‏تواند جایگاه ماده 27 را در حمایت از حقوق اقلیت‏ها در عرصه حقوق بین‏الملل نشان دهد.

ـ اعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیت‏های ملی، قومی، دینی یا زبانی، مصوب [4]1992 :
چنان‏که مشاهده شد، حقوق بین‏الملل در آغاز از حقوق اقلیت‏ها در پرتو حمایت کلی از حقوق افراد بشر و اصل عدم تبعیض، پشتیبانی نمود. اما به تدریج مشخص گردید که حمایت کلی، پاسخ‏گوی نیازهای آنان نیست و باید بخشی‏از نیازهای واقعی آنان را در تعلق و وابستگی به گروهی که آنان را از اکثریت متمایز ساخته و به آنان هویت می‏دهد جست‏وجو کرد. در سال‏های اخیر، به دلیل بالا گرفتن تنش‏های قومی، نژادی و مذهبی، سازمان ملل متحد توجه خاصی به حقوق اقلیت‏ها نشان داد. از زمان تشکیل سازمان ملل متحد به این طرف، می‏توان اعلامیه موسوم به «حقوق اشخاص متعلق به اقلیت‏های ملی، قومی، دینی یا زبانی» مصوب 18 دسامبر سال 1992 مجمع عمومی سازمان ملل را (از این پس، اعلامیه 1992) که به روش «وفاق عام» (consensus) تصویب شد، مهم‏ترین گام در شناسایی حقوق اقلیت‏ها و حق هویت آنان دانست.

این اعلامیه که در حال حاضر تنها سند بین‏المللی حمایت کننده از اقلیت‏ها به شمار می‏رود، در واقع تحت تأثیر و با الهام از ماده 27 میثاق بین‏المللی حقوق مدنی و سیاسی، به توسعه نظام حمایت از اقلیت‏ها می‏پردازد[5]. اصل برابری و عدم تبعیض در این اعلامیه، همانند اسناد سابق، به شکل بارزی نمایان است. در مقدمه اعلامیه، بر «احترام به حقوق بشر و آزادی‏های اساسی برای همه بدون تبعیض بر اساس نژاد، جنس، زبان یا مذهب و برابری حقوق مردان و زنان و ملت‏ها، اعم از بزرگ و کوچک» تأکید مجدد شده است و بر اساس بند اول ماده 4 اعلامیه «، دولت‏ها موظف‏اند اقدامات لازم را در جهت تأمین کامل و موءثر تمامی حقوق بشر و آزادی‏های اساسی اشخاص متعلق به اقلیت‏ها، بدون تبعیض و در شرایط کاملاً مساوی در برابر قانون اتخاذ نمایند». در پرتو همین اصل، سه حق مندرج در ماده 27 میثاق حقوق مدنی ـ سیاسی نیز در بند نخست ماده 2 منعکس شده است:
«
اشخاص متعلق به اقلیت‏های نژادی، قومی و دینی حق دارند به طور خصوصی یا عمومی، آزادانه و بدون مداخله یا اعمال هر نوع تبعیض، از فرهنگ خاص خود بهره‏مند باشند، به دین خود معترف بوده و بدان عمل نمایند و از زبان خاص خود استفاده نمایند». سرانجام آن‏که اصل برابری، تمام اعلامیه را در پوشش خود دارد؛ زیرا مطابق بند 3 ماده 8:

«اقدامات دولت‏ها در تضمین بهره‏مندی موءثر از حقوق مقرر در اعلامیه حاضر، نباید در بادی امر، مغایر با اصل برابری مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد».


با این همه، اعلامیه 1992نوآوری‏هایی نیز دارد که از آن جمله می‏توان به موارد زیر اشاره کرد:


1
ـ حمایت از موجودیت و هویت اقلیت‏ها: اساسی‏ترین حق اقلیت‏ها را باید در شناسایی «حق هویت» آنان دانست؛ از این رو اعلامیه 9 ماده‏ای 1992 حمایت از موجودیت و هویت اقلیت‏ها را از وظایف دولت‏ها شمرده است. بند اول ماده 1 اعلامیه مقرر می‏دارد: «دولت‏ها باید از موجودیت و هویت

اقلیت‏های ملی یا قومی، فرهنگی، دینی و زبانی در سرزمین‏های خود حمایت نموده و شرایطی به وجود آورند که در آن هویت اقلیت‏ها رشد یابد». بدیهی است در سایه حمایت از موجودیت و هویت اقلیت است که اعضای آن می‏توانند از امکانات لازم برای رشد و ارتقای خود و سازگاری با جامعه درحال تحول برخوردار باشند.

2ـ حق مشارکت اقلیت‏ها در تصمیم‏گیری‏ها: مطابق بند سوم ماده 2 اعلامیه، «اقلیت‏ها در سطح ملی و یا مناطقی که در آن زندگی می‏کنند، می‏توانند به طور موءثر در تصمیم گیری‏ها مشارکت نمایند به شرط آن‏که با قانون‏گذاری ملی هم‏خوان باشد». بدیهی است مشارکت اقلیت‏ها در سطح منطقه‏ای یا ملی، علاوه بر آن‏که نقش آنان را در استقرار یک نظام دمکراتیک و تأمین ثبات داخلی کشور نشان می‏دهد، حفظ و حمایت از هویت آنان را نیز پوشش می‏دهد و به قولی «این خطاست اگر تصور شود دادن امتیاز به اقلیت‏ها باعث تضعیف کشور است بلکه در نظر گرفتن اقلیت باعث احساس تعلق هویتی آنان به یک سرزمین و کاستن از نارضایتی‏ها خواهد بود».[6]
3
ـ حق تشکیل و اداره انجمن‏های خاص خود: بر اساس بند چهارم ماده 2 اعلامیه 1992، «گروه‏های اقلیت حق دارند انجمن‏های خاص خود را تشکیل داده و آن را حفظ نمایند». بدیهی است اقلیت‏های دینی نیز می‏توانند انجمن‏های دینی تشکیل داده و در آنها به‏آموزش و پژوهش پرداخته و از این طریق هویت‏های دینی خود را حفظ کنند.
4
ـ حق برقراری ارتباط و حفظ آن: مطابق بند پنج ماده 2 اعلامیه 1992، «اشخاص متعلق به اقلیت‏ها بدون هیچ تبعیضی حق دارند به طور آزاد و مسالمت آمیز، با سایر اعضای گروه خود و با دیگر اشخاص متعلق به اقلیت‏ها در خارج از مرزها و با اتباع دیگر کشورها که با آنان ارتباطات ملی، قومی، دینی یا زبانی دارند، ارتباط برقرار ساخته و آن را حفظ نمایند».


ـ کنوانسیون حقوق کودک 1989

ماده 30 این کنوانسیون درباره کودکان متعلق به اقلیت‏ها مقرر می‏دارد: «در کشورهایی که اقلیت‏های قومی، مذهبی یا زبانی و یا افرادی با منشأ بومی وجود دارند، کودک متعلق به این‏گونه اقلیت‏ها یا کودکی که بومی است، نباید از حق برخورداری از فرهنگ خود، برخورداری از مذهب خود و اعمال آن یا استفاده از زبان خود به همراه سایر اعضای گروهش محروم شود». سیاق عبارت این ماده همانند ماده 27 میثاق مدنی، سیاسی منفی است و همان برداشت‏ها را ممکن است تقویت نماید.

ـ چارچوب اروپایی کنوانسیون مربوط به حمایت از اقلیت‏های ملی 1995:

در حال حاضر نخستین معاهده خاص اقلیت‏ها را باید در حوزه شورای اروپا یافت. در