"اقلیت " و "اکثریت"، نامهایی است که غالباً هنگام مقایسه عددی گروهها با یکدیگر در نظر گرفته و یا به دو شاخه اصلی کوچک و بزرگ گفته میشود.[1]
اقلیت، گروهی از افراد در جامعه معینی هستند که بهعلت ویژگیهای
مشخص فیزیکی یا فرهنگیشان، خود را در وضعیت نابرابری در آن جامعه مییابند.[2] بهعبارت واضحتر گروه اقلیت، مجموعهای از
افرادند که با اکثریت اعضای جامعه خود تفاوتهایی دارند. اعضای گروههای اقلیت
نژادی و قومی، غالبا از داشتن امکاناتی که اعضای گروه اکثریت از آن برخوردارند،
محروماند. گروههای اقلیت جامعه، معمولا از لحاظ نژاد، دین، ملیت و زبان از گروه
اکثریت متمایز میشوند. موقعیت اقتصادی و شغلی نیز، گروهی از اعضای جامعه را به
صورت یک اقلیت در میآورد؛ مانند اقلیتهای کولیها یا آلونکنشینها.[3]
از نظر "کاپوتورتی"، اقلیت عبارت است از:
«گروهی که در حاکمیت شرکت نداشته و از نظر تعداد، کمتر از بقیه جمعیت کشور باشند و
اعضای آن در عین حالی که تبعه آن کشور هستند، ویژگیهای متفاوت قومی، مذهبی یا
زبانی با سایر جمعیت کشور دارند و دارای نوعی حس وحدت منافع و همبستگی در جهت حفظ
فرهنگ، آداب و رسوم، مذهب یا زبان خود هستند.[4]
دیوان دایمی دادگستری بینالمللی نیز در 31 ژوئیه سال
1930 اقلیت را اینگونه تعریف کرد: اجتماعی از افراد ساکن یک کشور و یا سرزمینی معین
که دارای نژاد، مذهب، زبان و آداب ویژه خود هستند.[5]
بهطور کلی میتوان گفت، در میان تمامی اهالی کشورهای
امروزی مخصوصا کشورهای بزرگتر، گروههای اقلیت وجود دارد. هرچند اقلیتها قدمت زیادی
دارند، با این همه، به شکل کنونی کاملا یک پدیده جدید بهشمار میروند.[6]
مشخصات اقلیت
مفهوم اقلیتهای قومی (Ethnic Minorities) یا
گروههای اقلیت در جامعهشناسی زیاد بهکار برده میشود، و معنای آن وسیعتر از
مفهومی صرفا عددی است. از نظر آماری اقلیتهای بسیاری وجود دارند، مانند افرادی که
موی قرمز دارند؛ اما اینها در اصطلاح جامعهشناسی اقلیت نیستند.[7]
این گروه، آنگونه که در جامعهشناسی استنباط میشود،
دارای ویژگیهایی است[8]:
• اعضای
این گروهها از آن روی که توسط دیگران مورد تبعیض واقع میشوند، در وضع نامساعدی
قرار دارند. تبعیض هنگامی است که حقوق و فرصتهای یک دسته برخوردار، به گروه دیگر
داده نمیشود.
• اعضای
گروههای اقلیت نوعی حس همبستگی گروهی، یعنی احساس تعلق به همدیگر دارند. تجربه
دستخوش تعصب و تبعیض بودن معمولا احساسات وفاداری و علایق مشترک را افزایش میدهد.
اعضای این گروهها اغلب گرایش دارند که خود را همچون قومی جدا از اکثریت در نظر گیرند.
• این
گروهها معمولا تا اندازهای از نظر فیزیکی و اجتماعی از اجتماع بزرگتر جدایند.
آنها معمولا در محلات، شهرها یا مناطق معینی از کشور متمرکزند. ازدواج میانگروهی
نیز بین آنها و گروه اکثریت بسیار اندک است.
امروزه در بحثهای سازمان ملل نیز مشخصههایی برای اقلیت
ذکر میشود و با آن مشخصهها، گروهی بهعنوان اقلیت تلقی میشوند. این مشخصهها
عبارتاند از: ویژگیهای قومی، ملی، مذهبی یا زبانی یک گروه که با گروههای داخل
در حاکمیت متفاوتاند. از این منظر، برای آنکه جمعیتی بهعنوان اقلیت شناخته شود،
باید مشخصههای ذیل را داشته باشند:
الف) از لحاظ تعداد کم باشند؛ اقلیتها باید از لحاظ
تعداد کمتر از سایر اقشار جمعیت باشند که حکومت را در دست دارند.
ب) حاکمیت را در دست نداشته باشند؛ اقلیت گروهی است که
قدرت حکومت را در دست ندارد. اقلیت بهمعنای گروهی که از لحاظ تعداد کمتر از گروههای
دیگر است و حاکمیت را در دست دارد، طبعا مصداق اقلیتی که باید مورد حمایت قرار گیرد،
محسوب نخواهد شد.
ج) تفاوتهای نژادی، ملی، فرهنگی، زبانی یا مذهبی با دیگران
دارند؛ و البته اقلیت به کسانی گفته میشود که تبعه یک کشور محسوب شوند؛ به تعبیر
دیگر، افرادی از تبعه یک کشور که از لحاظ نژاد، زبان، یا مذهب با دیگران تفاوت
دارند، اقلیت محسوب میشوند.[9]
در منشور ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر نامی از اقلیت
برده نشده است، اما در مقدمه و مواد 13 و 55 و 76 منشور ملل متحد و نیز ماده 2
اعلامیه جهانی حقوق بشر، بر تساوی همه افراد بشری و برخورداری آنان از حقوق و آزادیهای
اساسی بدون تبعیض از حیث نژاد، جنس، زبان یا مذهب تصریح شده است.[10]
انواع اقلیت
ساموئل کینگ در کتاب جامعهشناسی، اقلیتهای جمعیتی را
به دو نوع ملی و نژادی تقسیم نموده است و آنها را نتیجه لشکرکشیهایی میداند که
مرزهای ملی را تغییر دادهاند و زاییده مهاجرتهای دستهجمعی میخواند. او در عین
اینکه تعداد اعضاء را عامل مهم در تشکیل اقلیت میداند، اما آن را در کنار عامل
زادگاه، صرفاً بهعنوان یک مقیاس اصلی تلقی نمیکند بلکه از زبان
"براون" معتقد است که اقلیت فقط یک مسأله احساسات و روش است. تنها روش
تسلطخواهی اکثریت بر اقلیت و روش تابعیت اقلیت از اکثریت است که جنبه قطعی دارد.
به عبارت دیگر اکثریت چگونگی ارتباط را تعیین میکند و اقلیت بدان تن میدهند.[11]
ستیز بین گروه اکثریت و اقلیت
اعضای گروه مسلط در جامعه احساس میکنند که گروه اقلیت
امتیاز اقتصادی و اقتدارشان را در معرض تهدید قرار میدهد. در همان حال، اعضای
گروه اقلیت احساس میکنند که موانعی بر سر راهشان گذاشته میشود تا نتوانند پایگاه
اجتماعی خود را بالا ببرند و سطح زندگی خود را افزایش دهند. تنفر میان این دو گروه
موجب میشود که برای اشتغال و دیگر امتیازات اقتصادی و اجتماعی، با یکدیگر به
رقابت بپردازند. [12]
گروه مسلط در جامعهای که نژادپرستی در آن غالب است،
نژادپرستی را چنین توجیه میکند که اعضای گروه اقلیت از لحاظ هوشی پستترند و نهتنها
نمیتوانند خودشان را اداره کنند، بلکه شایستگی مشارکت در فعالیتهای اجتماعی را نیز
ندارند. گروه مسلط تأکید دارد که اعضای گروه اقلیت باید تحت نظارت و سرپرستی مستقیم
قرار گیرند.
اسناد بینالمللی مربوط به حقوق اقلیتها
در سال 1947 یک نهاد خاص حقوق بشری در سازمان ملل به نام
"کمیسیون فرعی جلوگیری از تبعیض و حمایت از اقلیتها" تأسیس شد که با
تشکیل اجلاس سالانه در ژنو و داشتن برخی گروههای کاری، در زمینه حمایت از اقلیتها
تلاش میکند.[13] بند یک این کمیسیون به این
شرح اعلام شده: «انجام بررسیهای لازم در زمینه بیانیه جهانی حقوق بشر و ارائه پیشنهادهای
ضروری به کمیسیون حقوق بشر برای رفع تبعیض و حقوق بشر و آزادیهای سیاسی و حمایت
از اقلیتهای نژادی، ملی، مذهبی و زبانی».[14]
این کمیسیون برای روشن شدن مفاهیم رفع تبعیض و حمایت از
اقلیتها تعاریف زیر را ارائه دادهاند:
الف) رفع تبعیض عبارتاند از: جلوگیری از هر اقدامی که
مانع از برخورد یکسان با افراد و گروههایی از مردم میگردد که خواستار تساوی و
برابری هستند.
ب) حمایت از اقلیتها حمایت از گروههای غیرحاکمی است که
در عین آنکه خواستار تساوی حقوق با اکثریت هستند، خواستار رفتار و برخورد متفاوتی
در برخی موارد میباشند تا بدان وسیله ویژگیهای اصلی خود را که آنها را از اکثریت
جمعیت متمایز میسازد، حفظ نمایند. این حمایت بهطور یکسان شامل افراد و گروهها
بهگونهای است که منجر به رفاه و رضایت کل جامعه میشود.[15]
بسیاری از اسناد بینالمللی و نهادهای بینالمللی که
دولت ایران هم به برخی از آنها ملحق شده است، دو جنبه را مورد تأکید قرار دادهاند
و بر انجام آن پای میفشارند: نخست، رعایت حقوق انسانی اقلیتها و عدم تبعیض در
برخورداری از حقوق و آزادیهای اساسی و دیگری، داشتن حق در حفظ هویت قومی، ملی،
زبانی و مذهبی خود. درخصوص این مهم، پس از جنگ جهانی اول، قبل از تشکیل سازمان ملل
متحد و در زمان جامعه ملل، یک نظام بینالمللی حمایت از اقلیتها بهوجود آمده
بود. بدینصورت که در معاهداتی که بین دول بسته میشد، مقرر میگردید دولتهایی که
در آنها اقلیتهایی وجود دارند، نسبت به آنها تبعیض روا ندارند و حق بهکارگیری
از زبان و مذهبشان را به آنها بدهند. جامعه ملل ضامن اجرای این تعهدات محسوب میشد.
پس از جنگ جهانی دوم و تشکیل سازمان ملل، در اسناد گوناگون بهنحو عام و یا خاص،
مسئله رعایت حقوق اقلیتها مورد توجه قرار گرفت. برخی از اسناد بینالمللی نیز بهطور
ویژه به حقوق اقلیتها اختصاص دارد که از آن جمله میتوان اسناد زیر را برشمرد:[16]
• کنوانسیون
منع و مجازات ژنوساید (1948)؛
• کنوانسیون
ضد تبعیض در تعلیم و تربیت (یونسکو1960)؛
• مقاولهنامه
شماره 111 در باب عدم تبعیض در استخدام و اشتغال (مصوب سازمان بینالمللی کار
1958)؛
• اعلامیه
محو هر نوع نابردباری و تبعیض بر پایه مذهب (مصوب سال 1981 مجمع عمومی)؛
• اعلامیه
مربوط به حقوق افراد متعلق به اقلیتهای ملی، نژادی، مذهبی و زبانی (مصوب سال 1992
مجمع عمومی)؛
• میثاق
بینالمللی محو هرگونه تبعیض نژادی (مصوب سال 1965 مجمع عمومی)؛
• میثاق
بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی علاوهبر مقررات کلی مربوط به رعایت حقوق همه افراد
بدون تبعیض از لحاظ نژاد، زبان و مذهب و بهویژه مواد 18، 19، 24، 25 و 26؛ در
ماده 27 مشخصا از اقلیتهای نژادی، مذهبی و زبانی نام برده و حق برخورداری آنان از
فرهنگ و دین خاص خود را به رسمیت شناخته است.
امروزه حقوق اقلیتها از دو جهت مطرح و مورد توجه است: یکی،
از جهت عدم تبعیض در اعمال حقوق و آزادیهای اساسی و دیگری از جهت حفظ هویت قومی،
فرهنگی و مذهبی.[17]
واکنشهای گروه اقلیت
اقلیتها به شیوههای گوناگونی به سلطهگری و تبعیضی که
علیه آنان در جامعه صورت میگیرد، واکنش نشان میدهند. برخی از مهمترین این واکنشها
عبارتاند از [18]:
1) فرهنگپذیری؛ در این فرایند، گروه اقلیت
فرهنگ و سبک زندگی مسلط را میپذیرد و آن را اقتباس میکند. فرهنگپذیری کار بسیار
دشواری است؛ زیرا غالبا افراد در انتخاب میان فرهنگ مادرزادی و فرهنگ ناآشنا و جدید
سرگردان میمانند. در بسیاری از موارد، نتیجهای که به دست میآید، این است که شخص
هیچیک از این دو فرهنگ را کاملا نمیپذیرد. گاهی اعضای گروه اقلیت بهمنظور تأیید
گروه مسلط، نامشان را تغییر میدهند یا میکوشند قیافه ظاهریشان را به قیافه اعضای
گروه مسلط شبیه میسازند.
2) خودسازی؛ اعضای گروه اقلیت از طریق
جداسازی داوطلبانه، خود را از بقیه جامعه جدا میکنند. آنان با این شیوه میتوانند
برای خود قدرتی به وجود آورند و در عین حال، رسوم خود را حفظ کنند.
3)جداییطلبی؛ گاه گروه اقلیت از طریق
جداییطلبی، یک جامعه جدید ایجاد میکند. این جامعه جدید، غالبا با ایجاد مرز، از
دیگر جوامع جدا میشود.
4) ایجاد سازمانها؛ گروه اقلیت ممکن است
بهطور جمعی، از طریق ایجاد سازمانهایی که اهداف خاص اقلیت را دنبال میکنند، تغییراتی
را در جامعه بهوجود آورد. این سازمانها اهداف خود را مطرح، و تلاش میکنند حمایت
عموم را برای خواستههایشان جلب کنند و از دستگاه قانونگذاری میخواهند که از
نظرهای ایشان حمایت کند.
ادغام اقلیتها در جامعه
عملکردهای زیر شیوههای گوناگون در برگرفتن اعضای گروه
اقلیت، برای مشارکت آنان در جامعه است[19]:
1) همانندسازی؛ ادغام کامل دو فرهنگ مختلف
(غالبا از طریق ازدواج متقابل) به یک فرهنگ و هویت است که شامل ویژگیهای هر دو
فرهنگ باشد. در فرایند همانندسازی، فرهنگها در هم میآمیزند و هویت جداگانهشان
را از دست میدهند.
2) اختلاط (Amalgamation)؛
اختلاط به ازدواج میان گروههای نژادی مختلف اطلاق میشود. نتیجه این فرایند ظهور
نوع جدیدی از افراد با ویژگیهای جسمی منحصر به فرد است.
3) چندگرایی فرهنگی؛ به شکلی از انطباق
اطلاق میشود که گروههای نژادی و قومی مختلف در کنار هم زندگی میکنند و در حالی
که هر قوم یا نژاد رسوم خود را حفظ میکند، شیوه زندگی اقوام دیگر را نیز میپذیرد.
4) همگونگی؛ به نوعی ترتیب اجتماعی اطلاق
میشود که گروههای مسلط و اقلیت در آرامش و هماهنگی کنار هم زندگی میکنند. در یک
جامعه حقیقتا یگانه، همه گروهها، بهطور یکسان، حق دسترسی به نهادهای سیاسی، مذهبی،
اقتصادی و آموزشی را دارند.
منابع :
[1]. نالز، هولدا و نالز، ملکم؛ مقدمهای بر
تکاپوشناسی گروهها (دینامیک گروه)، محسن قندی، تهران، زهره، 1346، ص11.
[2]. گیدنز، آنتونی؛ جامعهشناسی، منوچهر
صبوری، تهران، نی، 1381، چاپ هشتم، ص805.
[3]. کوئن، بروس؛ مبانی جامعهشناسی، غلامعباس
توسلی و رضا فاضل، تهران، سمت، 1388، چاپ بیست و دو، ص404.
[4]. ترنبری، پاتریک؛ حقوق بینالملل و حقوق
اقلیتها، آزینا شمشادی و علیاکبر آقایی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1379،
ص11-12.
[5]. صالحی امیری، رضا؛ انسجام ملی و تنوع
فرهنگی، تهران، مجمع تشخیص مصلحت نظام: مرکز تحقیقات استراتژیک، 1389، چاپ دوم،
ص30.
[6]. کوئن، بروس؛ درآمدی به جامعهشناسی،
محسن ثلاثی، تهران، توتیا، 1384، چاپ بیست و ششم، ص241.
[7]. آنتونی، گیدنز؛ پیشین، ص279.
[8]. همان