نویسندگان: احمد کاظمی و محمدعلی کفایی فر
تکوین و شناسایی اقلیتهای فرهنگی چهارگانه (مذهبی، قومی، زبانی و
ملی) در روابط و حقوق بین الملل حدود پنج قرن طول کشید. علیرغم این پروسه طولانی،
شناسایی حقوق سنتی اقلیتها (حقوق فرهنگی، مذهبی و زبانی) در حقوق بینالملل معاصر
که برای اولین بار در ماده 27 میثاق بین المللی حقوق مدنی وسیاسی (1966) انجام شد،
بدلیل رویکرد سیاسی کشورها، محدود و با زبان سلبی صورت گرفت اما با توسعه نظریه
چندفرهنگگرایی در دهههای هشتاد و نود میلادی و تاثیر آموزههای آن بر اعلامیه
1992 اقلیتها، حقوق اقلیتها دچار تحول شد. این مقاله با هدف بررسی تاثیر نظریه
چندفرهنگگرایی بر توسعه حقوق اقلیتها در حقوق بین الملل، در پی پاسخ به این پرسش
است که آموزههای نظریه چندفرهنگگرایی چگونه و چه تاثیری بر حقوق اقلیتها و توسعه
آن در حقوق بینالملل گذاشته است؟ فرضیه نوشتار آن است که تصویب اعلامیه 1992
اقلیتها، تحتتاثیر آموزههای چندفرهنگگرایی صورت گرفته و این اعلامیه نیز، دایره
حقوق اقلیتها را به فراتر از حقوق سنتی فرهنگی، مذهبی و زبانی توسعه داده است.
نوشتار با راهبرد استفهامی و روش تحلیلی – تبیینی
و با کاربست نظریه چندفرهنگگرایی و بررسی اعلامیه 1992با استفاده از روشهای
هرمنوتیک حقوقی (تفسیر طبیعی، سیاق متن و پویا)، نشان می دهد که حقوق اقتصادی، حق
بر مشارکت موثر، حق ارتباط و حق همگرایی برابری خواهانه، مصادیقِ حقوق نوین
اقلیتها هستند. از منظرسند مذکور، مشارکت موثر در همه جنبه های زندگی عمومی و حفظ
مشترکاتِ فرهنگی، جلوه ای مشروع از حق تعیین سرنوشت در حقوق بینالملل محسوب می
شود.