در اوایل قرن بیستم برخی متفکران نواندیش کاتولیک تلاش کردند با بهکار بستن نقد تاریخی ـ ادبی کتاب مقدس و زیر سؤال بردن برخی باورهای کلیسایی خواستار همخوانی بیشتر الهیات کاتولیک با مدرنیته شوند. همانطور که الاهیات لیبرال در میان پروتستانها موجب واکنش محافظه کارانه شدند، در کلیسای کاتولیک نیز در مقابل اندیشههای نوگرا بر حفظ یکپارچگی سنت کلیسا و مخالفت با فرهنگ مدرن تأکید شد. کلیسای کاتولیک بر این باور بود که برای مقابله با تفکرات مدرن که به جای وحی بر عقل بشری تکیه میکند و ممکن است به هرج و مرج بینجامد، باید بر نوعی مرجعیت دینی قوی تأکید کند. از اینجا بود که طرفداران اقتدار پاپی برای تأکید هر چه بیشتر بر مواضع سنتی کلیسا مسئله خطاناپذیری پاپ را مطرح کردند.
پاپ پیوس نهم (1846 ـ 1878) اولین پاپ دوره جدید گرچه با اصلاحات کمی شروع کرد، اما بیشتر موضع محافظهکارانه داشت. در سال 1864 فهرست رئوس خطاها را منتشر کرد و به کاتولیکها دستور داد از طبیعتگرایی، سوسیالیسم، کمونیسم، تحقیقات جدید مربوط به کتاب مقدس، آزادی دین و بهطور کلی مباحث مربوط به سازگاری کلیسای کاتولیک با دنیای جدید پرهیز کنند.
پاپ پیوس نهم برای حفظ اقتدار پاپی در شورای اول واتیکان (1870) خطاناپذیری پاپ را به تصویب رساند. جانشین وی پاپ لئوی سیزدهم تا حدی ضرورتهای دنیای جدید را پذیرفت و تلاش کرد راههایی برای وفاق پیدا کند، اما او نیز اساساً محافظهکار بود. او برای مقابله با مکاتب فلسفی جدید فلسفه توماس آکویناس را مکتب فلسفی رسمی کلیسای کاتولیک اعلام کرد. اما او نیز مخالف تجددگرایی بود.
در نیمه اول قرن بیستم پاپ پیوس دهم و پیوس دوازدهم (1939-1958) هرگونه الاهیاتی را که مفاهیم مدرنیستی با خود داشت محکوم ساختند. آنان واهمه داشتند که عناصر ناسازگار مدرنیستی به کلیسا راه پیدا کند.
پاپ بندیکت پانزدهم (1914-1922) و پیوس دوازدهم تلاش کردند منازعات مربوط به مدرنیسم را تلطیف کنند، اما بازهم مدرنیسم محکوم بود. به هرحال، انتظار جدی وجود داشت که کلیسای کاتولیک مواجهه آشتیجویانهتری با مدرنیته داشته باشد.
تا اینکه به دستور پاپ ژان بیست و سوم شورای واتیکان دو (1962 ـ 1965) تشکیل شد و این شورا سرآغاز تحولات دوران جدید در کلیسا شد. ژان بیست و سوم بر ضرورت درک جهان معاصر توسط کلیسا تأکید کرد. او معتقد بود گرچه اصول اعتقادی تغییر نمیکند، اما شکل بیان آن باید تغییر کند. از این رو، از شورا خواست با توجه به موقعیت زمانی به تعیین نقش کلیسا بپردازد. پاپ تاکیدکرد که شورای کلیسایی جهت پاسخگویی به جهان مدرن به جای محکوم ساختن دیگران باید اعتبار تعالیم خود راثابت کند. به هر حال، در شورای واتیکان دو مقرر شد بر خلاف شوراهای پیشین به جای موضعگیری تدافعی، در چهارچوب سنت در جهت نوسازی کلیسا گام برداشته شود. از اینرو، راههای ارتباط بادنیای مدرن و گفتگو مورد بررسی قرار گرفت.
یکی از مهمترین بیانیههای شورای واتیکان «بیانیه ارتباط کلیسای کاتولیک با ادیان غیرمسیحی به نام Nostra Aetate بود. این بیانیه نخستین اظهار رسمی یک شورای کلیسایی درباره سایر ادیان است. در این بیانیه بر وجوه مشترک ادیان جهان با دین مسیحیت بخصوص دین یهودیت و اسلام تأکید شده است. در مورد اسلام اعتقاد توحیدی، اخلاق دینی، ریشههای ابراهیمی و احترام به مریم محترم شمرده میشود و تأکید میشود نزاع و دشمنیهای گذشته باید به درک متقابل و همکاری برای توسعه عدالت اجتماعی، ارزشهای اخلاقی، صلح و آزادی تبدیل شود.
ناگفته نماند این بیانیه در کنار دیدگاه مثبت در مورد سایر ادیان سخنی از نجات در سایر ادیان به میان نمیآورد و به ضرورت نجات به واسط عیسی مسیح تأکید شده است. البته برخی متفکران کاتولیک تلاش میکنند بیانیه را به گونهای تفسیر کنند تا رستگاری در سایر ادیان نیز از آن فهمیده شود. اما در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد. در این بیانیه به وجوه مشترک میان انسانها و ترغیب به دوستی و همزیستی مسالمت آمیز در میان آنها تأکید میکند. بیانیه در صدد بیان اختلافات و موضعگیری در مورد خطای دیگران نیست.
نکته جالب توجه اینکه کلیسای کاتولیک که سابقه تفتیش عقاید در قرون وسطا را داشت و در دوره مدرن نوگراندیشان را سرکوب کرده بود، اعلام میکند کلیسا در صدد نشستن در جایگاه قضاوت نیست بلکه به سبب داشتن وظیفه رهایی بخش باید همه انسانها را مخاطب قرار دهد و حضور مسیح و عملکرد او را برای همه قابل فهم کند. در این بیانیه به موقعیت زمانی، منافع مشترک عموم دغدغهها و نیازهای دوره جدید و ارائه راه حل دینی برای رفع این نیازها توجه شده است. شورای واتیکان دو به این نتیجه میرسد که برای تقویت کلیسا باید برخی باورهای و موضعگیری های کلیسا را تعدیل کند:
1. از جمله این که قبلاً گفته میشد سنت در عرض کتاب مقدس قرار دارد، اما در شورای واتیکان دو کتاب مقدس اهمیت بیشتری پیدا کرد.
2. در مورد مسأله خطا ناپذیری پاپ که در شورای اول واتیکان به تصویب رسید و پاپ حجیت علی الاطلاق داشت با توجه به عدم پذیرش این آموزه در دوره مدرن، بدون اینکه اصل آموزه خطاناپذیری پاپ تغییر داده شود این آموزه تا حدی تعدیل شد. به این صورت که تأکید شد پاپ یکی از اعضای مجمع اسقفان و البته در رأس آن است. در واقع، آن چیزی حجیت پیدا میکند که به تصویب مجمع اسقفان و به امضای پاپ برسد. در این شورا تاکید شد آن سخنی از پاپ حجیت دارد و تعلیم رسمی Magisterium محسوب میشود که به تصویب مجمع اسقفان رسیده باشد.
3. در مورد شعار خارج از کلیسای کاتولیک نجات نیست، تجدید نظر شد. و به جای دیدگاه انحصار گرایی، آزادی دینی به رسمیت شناخته شد و گفته شد هر انسانی حق دارد و آزاد است دین خود ر انتخاب کند. حق آزادی دینی باید به گونهای به رسمیت شناخته شود که تبدیل به حقوق مدنی شود و به حکومتها توصیه شود شهروندان از حقوق یکسان برخوردار باشند و تأکید میشود که به گروههای دینی اجازه داده شود مقدسات خود را گرامی بدارند و آیینهای عبادی خود را آشکارا انجام دهند و به ارتقای آموزشیهای دینی خود بپردازند.
4. با توجه به نیازهای نوین انسان دردوره جدید به جای تأکید بر رستگاری فردی رسالت اجتماعی کلیسا بیشتر مورد توجه قرار گرفت. بدبینی نسبت به فرهنگ مدرن کنار گذاشته شد و تعامل با فرهنگهای مختلف و جدید پذیرفته شد. البته تأکید شد باید تدبیری اندیشیده شود که مشکلات فرهنگ مدرن مثل نادیده گرفتن سنت، رواج انسان گرایی جدا از وحی و تشویش خاطر انسانها چاره جویی شود.
به طور کلی، کلیسای کاتولیک پس از این شورا نسبت به گذشته انعطاف بیشتری نشان داد. البته باید توجه داشت تغییراتی که پدید آمد بیش از آنکه جنبه اعتقادی و دگماتیک داشته باشد جنبه شبانی داشت.
پس از پل ششم که شورای واتیکان دو در زمان وی به نتیجه رسید و ژان پل اول که دوره پاپی بسیار کوتاهی داشت نوبت به ژان پل دوم لهستانی رسید. باتوجه به شخص محوری پاپ و عدم توانایی کنترل مفاسد کلیسایی در دوره طولانی 26 ساله پاپی وی بر مشکلات کلیسای کاتولیک افزوده شد.
در سال 2005 ژوزف راتزینگر (بندیکت شانزدهم) به مقام پاپی رسید. او پیش از این انتساب رئیس کمیته تدوین امور ایمانی بود که به نوعی جایگزین تفتیش عقاید پاپی محسوب میشد. بندیکت شانزدهم یک الاهیدان محافظه کار بود، کسی بود که بیش از آنکه با مشکلات جامعه آشنا باشد، بیشتر دغدغه نظری و الاهیاتی داشت. رویکرد محافظه کارانه الاهیاتی وی نه تنها به کلیسای کاتولیک کمک نکرد، بلکه تا حدی بر مشکلات موجود افزود. به عنوان نمونه میتوان به سخنرانی چالش برانگیز وی در آلمان در مورد اسلام اشاره کرد و همچنین به عدم کارایی وی در مبازره با فسادهای مالی و اخلاقی واتیکان و عدم دخالت د ر مسائل سیاسی بین المللی میتوان اشاره کرد. به هر حال، عدم توانایی جسمی یا عدم توانایی مقابله با فسادهای موجود یا خداترسی وی باعث استعفای غیر منتظرهاش شد.
در سال 2013 مجمع کاردینالها با انتخابی عجیب و بی سابقه یک غیر اروپایی از آمریکای لاتین به نام ماریو برگولیو را به مقام پاپی انتخاب کرد. او که خود راهبی ژزوئیت بود با انتخاب لقب فرانسیس برگرفته از نام فرانسیس آسیزی رهبر فرقه فرانسیسیها که مهمترین ویژگیشان فقر بود خط مشی خود را مبنی بر ساده زیستی اعلام کرد. پاپ فرانسیس صرف نظر از ساده زیستی، مهمترین ویژگیهای او نسبت به پاپ قبلی این است که بیش از آنکه یک الاهیدان باشد، یک کشیش مردمی است. با توجه به اینکه او در منطقه فقیرنشین آمریکای لاتین در میان مردم زندگی کرده است و با مشکلات جامعه اعم از فسادهای اخلاقی و اقتصادی آشناست، شخصی عملگرا است. دغدغههای عینی او مانند فساد و فقر و مانند آن باعث شده بیش از آنکه همانند راتزینگر حساسیتهای الاهیاتی داشته باشد، بیشتر بدنبال حل مشکلات و رفع مفاسد باشد. همین امر باعث شده امید را به کلیسای کاتولیک برگرداند و محبوبیت بیشتری پیدا کند. فرانسیس نسبت به اجرای قوانین کلیسایی با تسامح برخورد میکند تا از خروج افراد از کلیسا جلوگیری کند. او نه تنها بامسیحیانی که تقید کمتری دارند سر سازش دارد، بلکه حاضر است با افراد سکولار تعامل داشته باشد. توضیح آنکه گاه سکولارها با مطرح کردن دغدغههایی مثل حفظ محیط زیست و مانند آن ادیان سنتی را به چالش میکشند. پاپ با دنبال کردن این گونه دغدغهها هم این حربه را از دست انان گرفته است، هم مشکلات انسان امروز مثل فقر، قاچاق انسان و مانندان را مورد توجه قرار داده است. نکته جالب توجه این است که درباره آنچه وظیفه خود میداند دیدگاه و نظرات خود را صریح و بی پروا بیان میکند. از جمله دیدگاههایی که در کتاب موعظه رسولیاش منتشر ساخته است عبارتند از: دیدگاه وی درباره چالشهای جهان امروز مثل: نادیده گرفتن حیات انسان، بت پرستی نوین پول، نظام مالیای که به جای خدمت حکومت میکند، نابرابرهای اجتماعی که باعث خشونت میشود، چالشهای فرهنگی مثل: عدم آزادی دینی، جهانی شدن در برخی از کشورهای آسیایی و آفریقایی که تهدید برای ریشههای فرهنگی آنان به شمار میرود، جنبههای منفی رسانهها در تهدید ارزشهای سنتی به ویژه قداست ازدواج و ثبات خانواده، چالشهای جنبشهای نوپدید دینی علیه ایمان بسیاری از مردم، آسیبهای ماشینی شدن، مشکلات خانوادگی و مانند آن
از جمله مباحثی که پاپ بر آن تأکید دارد گفتگوی اجتماعی به مثابه مشارکت در صلح است. وی سه قلمرو برای گفتگو بر میشمارد:
1. گفتگو با دولتها؛
2. گفتگو با جامعه،
3. گفتگو با غیر کاتولیکها.
در ذیل عنوان گفتگوی بین الادیان میگوید: حالت سعه صدور درباره حقیقت و محبت باید ویژگی دیالوگ با پیروان ادیان غیر مسیحی باشد. به رغم موانع و تفاوتها به ویژه برخی اشکال بنیادگرایی در هر دو طرف، گفتگوی بین الادیان یک ضرورت برای صلح جهانی است. از این رو، یک وظیفه برای مسیحیان و نیز سایر جوامع دینی محسوب میشود. ... ما یاد میگیریم تا دیگران و راههای متفاوت زندگی آنان، اندیشیدن و سخن گفتن آنان را بپذیریم. ما میتوانیم در انجام وظیفه در مورد تحقق صلح و عدالت به هم بپیوندیم». پاپ بر این عقیده است که تبشیر مسیحی و گفتگوی بین الادیان یکدیگر را تقویت میکند. هم چنین میگوید: «ارتباط ما با مسلمانان اهمیت زیادی دارد زیرا آنها در بسیاری از کشورهای سنت مسیحی حضور چشمگیری دارند جایی که آنها میتوانند آزادانه عبادت کنند و در عین حال بخشی از آن جامعه باشند. ما نباید فراموش کنیم که آنها به ایمان ابراهیم اقرار میکنند و همراه با ما خدای یکتای مهربان را میپرستند که در آخرت بشریت را داوری میکند. نوشتههای مقدس اسلام برخی تعالیم مسیحی را ابقا میکند به عیسی و مریم احترام زیادی گذاشته میشود. دیدن اینکه مسلمانان از پیر و جوان، مرد و زن زمانی را به نماز یومیه اختصاص میدهند و مخلصانه در شعائر مذهبی شرکت میکند تحسین برانگیز است. بسیاری از آنان باور عمیق دارند که از خدایند و به سوی خدا میروند. آنها همچنین اذعان داند باید با نسبت تعهدات اخلاقی و کمک به نیازمندان در برابر خدا وظیفه دارند. به منظور حفظ و تقویت گفتگو با اسلام، آموزش مناسب برای همه طرفهای گفتگو ضروری است. نه اینکه افرادی صرف متعصبانه به هویت خدا بچسبند، بلکه به ارزشهای دیگران هم اذعان داشته باشند. ما مسیحیان باید با عطوفت و احترام، مهاجران مسلمان را بپذیریم و همینطور انتظار داریم مسیحیان در کشورهای نسبتاً اسلامی پذیرفته شوند و مورد احترام قرار گیرند. من متواضعانه از آن کشورها تقاضا میکنم تا به مسیحیان آزادی عبادی و عمل به امور دینیشان را بدهند همان گونه که مسلمانان در کشورهای غربی از آزادی عمل برخوردارند. در مواجهه با خشونت بنیادگرایی، احترام ما به مسلمانان باید بدور از تنفر باشد زیرا اسلام راستین و قرائت صحیح قرآن در نقطه مقابل با هر گونه خشونتی است."
نکتهای که میخواهم به آن تأکید کنم این است که گرچه پاپ در این امور صریح سخن میگوید، در مسائلی که جنبه دگماتیک پیدا میکند تصمیم گیری در مورد آن را به مجمع اسقفان واگذار میکند. البته ناگفته نماند که گاه پاپ اظهار نظرهای عجیبی میکند که جنبه رسمی ندارد و صرفاً دیدگاه شخصی وی محسوب میشود. نکته مهم این است که هم پاپ، هم مجمع اسقفان خود را ملتزم به سنت میدانند. به عنوان مثال، پاپ در اجلاس مربوط به خانواده از اسقفان میخواهد برای نومیدیهایی که خانوادهها را دربرگرفته و خانوادهها را به افول کشانده چاره اندیشی کنند. در مورد بحث مطلقهها و ازدواج مجدد کردهها که آیا اجازه شرکت در عشای ربانی را دارند یا نه؟ به مجمع اسقفان توصیه میکند در مورد پذیرش حداکثری مسیحیان کلیسا توصیه میکند اما صدور حکم در این باره را به مجمع اسقفان واگذار میکند. نکته جالب اینکه پاپ دستور میدهد گزارش سومین اجلاس (اکتبر 2014) منتشر شود و از شورا میخواهد نتایج مذاکرات را در اختیار کلیساهای محلی، نهادهد، دانشگاهها و حتی جنبشهای غیر روحانی قرار دهند تا آنان پیشنهادات و انتقادات خود را ارائه کنند. چهاردهمین اجلاس با عنوان «رسالت و مأموریت خانواده در کلیسا و جهان معاصر» در اکتبر 2015 برگزار شد و به جای صدور حکم کلی مقرر شد به حسب مورد کلیسا تصمیم گیری کند. باید توجه داشت که حفظ سنت برای کلیسای کاتولیک اهمیت دارد. این گونه نیست که بتوان از تغییر و تحول در اصول اعتقادی کاتولیک سخن گفت. سنت مجموعه باورهای رسمی کلیسا در طول تاریخ را در بر میگیرد. البته به نظر میرسد در اصول اعتقادی Dogmatic اصل بر حفظ سنت است و سنت مربوط به امور دگماتیک سنت الزام آور تلقی میشود، اما سنت مربوط به «امور شبانی» قابل تغییر است. با این حال، گویا اهم و مهم در نظر گرفته میشود و حتی سنت الزامآور ممکن است تغییر پیدا کند. شاهدش اینکه در مسئله خانواده برخی اسقفها به دنبال اصلاح کلی قوانین هستند، در صورتی که قوانین اصلاً قابل اصلاح نباشد چنین پیشنهادی مجال بروز پیدا نمیکند. البته همانطور که از منازعات بر میآید، این تغییر به سادگی نیست.
دکتر احمدرضا مفتاح، دکتری کلام (گرایش فلسفه دین)، دانشگاه ادیان و مذاهب