۱۵۵ سال پس از آنکه آرمینیوس وامبری یهودی انگلیسی مجارستانی الاصل با سفر به خانات آسیای مرکزی کوشید تا در راستای امیال انگلیسی و لابی های یهودی، ایده فتنه انگیز پان تورانیسم را بنیانگذاری کند، بار دیگر صحنه تحولات اورآسیا با محوریت ترکیه و قفقاز حاکی از چرخش مجدد استعمار انگلستان برای باز طراحی و اجرای پان تورانیسم در منطقه می باشد. وامبری در پوشش یک درویش ماموریت داشت در راستای امکان سنجی ظرفیت های موجود برای ابداع توطئه پان تورانیسم در آسیای مرکزی و همچنین مناطق اویغور نشین، به این منطقه سفر کند . وی در سال ۱۸۶۸ در لندن کتاب «درویشی دروغین در خانات آسیای میانه» را در لندن منتشر و در آن به ایده پردازی و نظرسازی در خصوص پان تورانیسم پرداخت. وامبری با ادعای اینکه همه گروههایی که وی آنها ترک می نامید به یک نژاد تعلق دارند ایده ایجاد امپراتوری تورانی را مطرح ساخت . در قرن نوزدهم این ایده وامبری قبل از وی توسط دیگر یهودیان انگلیسی از جمله آرتور لملی دیوید در کتاب بررسی های مقدماتی (۱۸۱۱) مطرح شده بود . لملی دیوید نیز در کتاب خود به موضوع ایده برتری ترکان پرداخته است. بعدها لئون کوهن یهودی فرانسوی و کاشن زاده این ایده را تقویت کردند.
از منظر کرونولوژیک و لِکسیکولوژی (واژه شناسی)،
ایده پردازان پان تورانیسم در ابتدا با یک جعل، واژه ایرانی توران را معادل ترکان
(مهاجر) قرار دادند. این در شرایطی است که اساسا مبنا و سند تاریخی برای اطلاق
توران به ترکان وجود ندارد؛ واژه توران در ادبیات ایران از جمله در شاهنامه مطرح
شده است، کما اینکه فردوسی بزرگ می گوید :
لشگر توران به قلب سرزمین مان رسید رستم و
گودرز کو، اسفندیاران را چه شد
کهنترین منبعی که به کلمه توران اشاره میکند
کتاب اوستا است و تمامی تورانیان در این کتاب بمانند شاهنامه نامهای ایرانی
دارند. اساسا توران در زبان فارسی میانه به سرزمین تور از آمودریا تا خوارزم و
آرال اطلاق می شود. تورانیها در اصل شاخهای از قوم آریایی سکاها بودند. علیرغم این
به مرور بویژه پس از استقرار اقوام مهاجر در سرزمین تور، و تحت تاثیر اندیشه های
بنیانگذاران یهودی و انگلیسی پان تورانیسم و حدود یکصد سال پس از آنها، با تبعیت
ترکان جوان و ایده پردازان پان ترکیسم در عثمانی از نظریه های لملی دیوید و وامبری،
به تدریج و البته عامدانه و با نگاه سیاسی، واژه توران معادل همه ترکان (مهاجر) به
سرزمین تور قلمداد گردید. بنابراین فارغ از ریشه ادبی این واژه، در حوزه مطالعات سیاسی
و استعماری منطقه آسیای مرکزی و ترکیه، پان تورانیسم یک تز و ایده انگلیسی می باشد.
زمانیکه که در اوایل قرن نوزدهم پان تورانیسم
در حال شکل گیری بود، اساسا نه هنوز پان ترکیسم در ترکیه متولد شده بود، چون ظهور
کمیته ترکان جوان و جمعیت اتحاد و ترقی که در آن یهودیان دونمه نقش موثری
داشتند، به سال ۱۹۰۸ بر می گردد. همچنین پان تورانیسم در زمانی مطرح گردید که هنوز به
اذعان مورخان و کتب تاریخی فارسی، یونانی، عربی، روسی، ارمنی و ترکی، عنوان آران و
آلبانیای قفقاز به سرزمینهای شمال ارس از جمله بادکوبه اطلاق می گردید. در واقع
هنوز ایده پان آذریسم زاده نشده بود. بیش از یک قرن بعد از دیوید لملی، و مطرح شدن
ایده پان تورانیسم، محمد امین رسول زاده در سال ۱۹۱۸ به سرقت ادبی – سیاسی عنوان آذربایجان
ایران پرداخته و نام آذربایجان را بر آران نهاد که منجر به واکنش رسمی آذریهای ایران
به رهبری شیخ محمد خیابانی (نامگذاری آزادیستان بر آذربایجان) ، اعتراض دولت وقت ایران
در کنفرانس صلح ورسای ۱۹۱۹، و حتی اعتراض ایرانیان مقیم باکو در قالب روزنامه «آذربایجان جزء
لاینفک ایران» گردید.
در واقع ایده پان تورانیسم در قرن نوزدهم،
عمدتا تحت تاثیر رقابت های استعماری انگلستان و روسیه تزاری ایجاد گردید. از نظر
انگلستان گردآوری همه اقوام ازبک، قرقیز، اویغور، اوغوز، تاتار، ترکمن و قزاق و …
در قالب ایده پان تورانیسم و القاء برتری قومی به آنها می توانست موجب برتری
انگلستان و تضعیف روسیه در آسیای مرکزی و همسایگان آن که انگلستان با اصطلاحات
ترکستان شرقی (مناطق اویغور نشین چین امروزی)، ترکستان غربی (آسیای مرکزی ) و
ترکستان افغانستان (شمال افغانستان) می نامید، گردد. بخش اعظمی از این مناطق
(ترکمنستان) بر اساس معاهده آخال ۱۸۸۱ از ایران جدا شدند و در عین حال تا قبل از تاسیس جمهوری چین،
امپراتوریهای چین بر این مناطق اویغور نشین سین کیانگ تسلط پایدار نداشتند. بطوریکه
در سال ۱۹۴۹ این منطقه بهطور رسمی به چین الحاق شد و در ۱۹۵۵ بهطور رسمی ناحیه خودمختار اویغور سین
کیانگ نامیده شد. قبل از آن جمهوری متحده ترکستان شرقی با حمایت انگلیسی ها به
مرکزیت کاشغر در سال ۱۹۳۳ تشکیل گردیده بود که این جمهوری در سال ۱۹۳۴ با حمله هویی های چین به کاشغر سقوط
کرد.
در نتیجه این مناطق جولانگاه رقابت های استعماری
انگلستان و روسیه تزاری و در مقاطعی امپراتوری چین بود. از دید انگلستان، پان
تورانیسم و تهییج قومی این مناطق از یک سو همچون کمربندی در قبل تزاریسم اسلاوی
بود و از سوی دیگر باعث زدودن آثار میراث ملموس وناملموس تمدن ایرانی در این منطقه
می شد. ضمن اینکه به دلیل بافت اسلامی این مناطق ، انگلستان از تبدیل شدن عنصر
اسلام به مولفه همگرایی و وحدت در این مناطق نگران بودند. از اینرو فعالانه ایده
پان تورانیسم را در این منطقه بنیانگذاری کردند.
یک قرن پس از نموّ و نضج پان تورانیسم در آسیای
مرکزی ، از اواسط قرن نوزدهم، ترویج پان ترکیسم و پان عربیسم به عنوان اهرمی برای
تضعیف و فروپاشی امپراتوری عثمانی مورد توجه انگلستان و یهودیان قرار گرفت. تمام
تحرکات انگلستان بر این مبنا بود که ایده های پان ترکیسم بر اساس آموزه های پان
تورانیسم الگوپردازی شود و در این مسیر نظریه پردازان پان ترکیسم با محوریت احمد
آقایف، ضیاء گوک آلپ، یوسف آکچورا ( در کتاب سه طرز سیاست) نهایت تلاش خود را
کردند. به طوریکه ضیاء گوک آلپ تاکید کرد: «وطن ترکان نه ترکیه و نه ترکستان، بلکه
وطن ترکان، کشور بزرگ و جاودانی توران است». بدین ترتیب پان تورانیسم وارد فاز جدیدی
شد.
مهمترین مولفه این دوره، ترسیم گستره جغرافیایی
برای توران بزرگ بود که از اسکاندیناوی و دریای مدیترانه و قفقاز و آسیای مرکزی تا
سین کیانگ چین را شامل می شد. این ایده در طول جمهوری ترکیه گاه توسط دولت های
مستقر و همچنین توسط احزاب پان ترکیستی نظیر حزب حرکت ملی ( از ۱۹۶۹) پیگیری
شد. البته در این دوره نیز در حالیکه عمده هدف پان تورانیسم گردآوری اقوام یا ملل
باصطلاح ترک زبان در سرزمین توران بزرگ بود، هدف پان ترکیسم بیشتر ترکیزه کردن سایر
اقوام و ملل بود .
علیرغم تحرکات ترکان جوانان و تبدیل ایدئولوژی
آنها به رویکرد رسمی ترکیه ، تا زمان فروپاشی شوروی در عمل اقبالی به پان تورانیسم
دیده نمی شد. اما پس از فروپاشی شوروی بار دیگر امیال نظریه پردازان انگلیسی، آمریکایی
(طرح گوبل) و ترکیه ای برای پان تورانیسم شروع شد و به سرعت سازمان کشورهای
باصطلاح ترک نژاد[۱] در سال ۱۹۹۲ توسط ترکیه تاسیس گردید؛ اما به دلیل موانع ژئوپلیتیکی و تفاوت های
فرهنگی، تاریخی و نژادی و دینی قفقاز و آسیای مرکزی مجال بروز نیافت. وقوع مناقشه
قرا باغ و پیروزی های ارمنستان و جمهوری خود خوانده قراباغ در عمل مانعی برای رویای
پان تورانیسم بود. ضمن اینکه اساسا علیرغم تبلیغات گسترده ترکیه، ازبک ها ، قزاق
ها ، ترکمن ها ، تاتارها و اویغورها خود را بمانند ترک های آناتولی نمی دانستند.
روسای جمهور آنها همواره در نشستهای سازمان کشورهای ترک سوی یا به روسی صحبت می
کردند یا با مترجم با مقامات ترکیه گفتگو می کردند. از سوی دیگر پذیرش و استقبالی
در میان مردم جمهوری آذربایجان نسبت به فرهنگ ترکی آناتولی و زبان آن وجود نداشت.
بر همین اساس نیز حیدر علی اف رئیس جمهور وقت
جمهوری آذربایجان (۱۹۹۳-۲۰۰۳)، با تاکید بر اینکه «من افتخار می کنم که آذربایجانی هستم»، آرمان این
کشور را آذربایجان گرایی (آذربایجانچلیق)گذاشت و در مصوبه سال ۱۹۹۵ پارلمان جمهوری
آذربایجان بر تمایز هویت آذربایجانی از هویت ترکی تاکید کرد که همان سال کودتای
نافرجام ترکیه در جمهوری آذربایجان انجام شد. اساسا به غیر از نگاه قومی برتری
طلبانه، اشتراکی میان پان آذریسم و پان ترکیسم وجود ندارد.[۲] زبان ، دین ، نژاد ، فرهنگ، سنن،
عادات، فولکولور، جغرافیا و شعائر و باورهای مذهبی مردم آذربایجان (آران) تناسبی
با پان ترکیسم ندارد. در واقع آذربایجانی ها به عنوان بخشی از هویت ایرانی چه در
قفقاز و چه در آذربایجان ایران، همواره از فرهنگ و مرزهای تاریخی ایران صیانت کرده
اند. آنها نیز بمانند ارامنه چه در قفقاز و چه در آذربایجان ایران بارها تحت تجاوز
نظامی ترکهای آناتولی (عثمانی) قرار داشته اند. تنها در سده دهم هجری قمری سه بار
از جمله در سال ۱۵۸۵ م تبریز و آذربایجان ایران اشغال و شاهد جنایات جنگی ترک های آناتولی
بوده است. کما اینکه عمادالدین نسیمی به عنوان یکی از شاعران بزرگ ایرانی آذری زبان،
در سال ۸۱۷ هجری قمری در حلب سوریه توسط ترک های عثمانی به دار آویخته شده و
پوست اش کنده شد. در واقع، در طول تاریخ به همان اندازه که ارامنه تحت تعدّی ترک
های عثمانی قرار گرفته اند آذریها نیز تحت تجاوز نظامی آنها قرار گرفته و در مقابل
آنها مقاومت کرده اند که حماسه جنگ چالداران ۱۵۱۴ م و مقاومت حمزه میرزا فرمانده ایرانی
و پسر بزرگ شاه محمد خدابنده در برابر تجاوز نظامی ترک های آناتولی در ۱۵۸۵ م در تبریز
گواه تاریخی آن است .
به دلیل همین افتراق فرهنگی و تاریخی و دینی ،
در وهله اول و تا قبل از جنگ دوم قراباغ (۲۰۲۰) اولویت جبهه پان ترکیسم، در استحاله
فرهنگ و هویت آذربایجانی در هویت ترکی آناتولی قرار گرفته بود. بطوریکه ترکیه
علاوه بر شبکه تلویزیونی خزر، صاحب دهها مدرسه، موسسه فرهنگی، آموزشی و دینی در
جمهوری آذربایجان شد. تبلیغات پان آذریستی کاملا همسو با تبلیغات پان ترکیستی قرار
گرفت و تولید و بازنمایی سیمای تطیهر شده و منجی گونه از ترکیه در دستور کار رسمی
حاکمیت جمهوری آذربایجان قرار گرفت .
سانسور اختلافات تاریخی ترکیه و ارمنستان از
جمله موضوع کشتار ۱۹۱۵ ارامنه و شکست حقوقی ترکیه در این پرونده و در نتیجه تمایل آنان به
فشار سیاسی به ایروان با ابزار جنگ قراباغ، موضوع پذیرش شش استان موسوم به
ارمنستان غربی در قرارداد ۱۹۲۰ سِور توسط عثمانی و تلاش ترکیه جهت فشار به ایروان جهت عدول از این
قرارداد و پذیرش معاهده قارص ۱۹۲۱ از جمله دلایل اصلی خصومت آنکارا با ایروان می باشد، اما برای پیوند
تصنعی پان ترکیسم و پان آذریسم نیاز بود که باصطلاح برادری بین ترکیه و جمهوری
آذربایجان برای افکار عمومی بازنمایی شود. بر همین اساس نیز در منظر افکار عمومی
جمهوری آذربایجان اختلافات ترکیه با ارمنستان سانسور و خیانت های آنکارا چه در
دوره حکومت مساواتیان از طریق سازش ترکان جوان با بلشویک ها (۱۹۲۰) و
چه در دوره معاصر از طریق تاسیس کمیسیون آشتی با ارمنستان، سانسور و ترکیه ای که
حتی به نخجوان طمع ارضی دارد، به عنوان منجی جمهوری آذربایجان بازنمایی می شود. این
روند پس از روی کار آمدن الهام علی اف در سال ۲۰۰۳ با هدف استحاله هویت آذربایجانی در هویت
ترکی آناتولی و با حمایت انگلستان سرعت گرفته است؛ چرا که استحاله پان آذریسم در
پان ترکیسم، یک قدم پان تورانیسم را در منطقه در راستای اهداف لندن به جلوتر می
برد.
بنظر می رسد برای استحاله پان آذریسم در پان
ترکیسم و همسان سازی پان ترکیسم با پان تورانیسم انگلیسی دو مقطع تاریخی بعد از
فروپاشی شوروی می توان در نظر گرفت:
در دوره اول پس از استقلال جمهوری باکو (۱۹۹۱)،
مشخصا در دو دوره یعنی دوره جبهه خلق (۱۹۹۳) به رهبری ابوالفضل ایلچی بیگ و بویژه
دوره الهام علی اف از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۲۰ به انحاء مختلف مولفه های فرهنگی، آذربایجان گرایی و هویت آذربایجانی
تضعیف و هویت تحمیلی ترکی آناتولی تبلیغ و تقویت می شود. در این دوره هر مانعی که
بر سر تبلیغ هویت وارداتی ترکی آناتولی در جمهوری آذربایجان وجود دارد، از بین
برده می شود. حتی شبکه هایی مانند سارا یا آینس تحت تاثیر ترکیه بسته می شوند.
شبکه ت ر ت آواز ترکیه از سال ۲۰۰۹ با اهداف مختلف از جمله برای ترویج لغات ترکی آناتولی در زبان آذربایجانی
راه اندازی می شود. مقامات رسمی در سخنان شان واژه های ترکی آناتولی را به کرات به
کار می برند و اینگونه القاء می شود که جمهوری آذربایجان و ترکیه یک ملت در دو
کشور هستند. مهمترین ویژگی این دوره بطئی و پیوسته بودن روند استحاله پان آذریسم
در پان ترکیسم می باشد که یکی از مهمترین دلایل آن برای عدم ایجاد حساسیت در افکار
عمومی می باشد. در عین حال با توجه به عجین شدن هویت آذربایجانی با تشیع و ایرانیت،
در این مقطع رویکرد شیعه ستیزی سیستماتیک و گسترده توسط حاکمیت در جمهوری آذربایجان
به شدت دنبال می شود. شیعیان جمهوری آذربایجان به عنوان اکثریت مردم این کشور،
علاوه بر مواجهه با بازداشت گسترده فعالان شیعی و ممنوعیت یا محدودیت در برگزاری
شعائر اسلامی ، از یک سو با انبوهی از باصطلاح قوانین ضد اسلامی بویژه از سال ۲۰۰۹ مواجه می شوند.
از سوی دیگر تحت پوشش چندفرهنگ گرایی، شاهد جولان یهودیان، وهابیت، جریان های تبشیری
مسیحی و حتی فرقه سازی انحرافی برای شیعیان نظیر گروه مهدیچیلار می شوند. در واقع
از حداقل حقوقی که اقلیت ها در حقوق بین الملل برخوردارند، اکثریت مردم جمهوری
آذربایجان یعنی شیعیان از این حقوق محروم می شود. بعبارت دیگر گروه اکثریت به نوعی
به «اقلیت معکوس» تبدیل شده است. هدف از شعار برادری جمهوری آذربایجان و ترکیه، در
واقع ترکیزه ساختن هویت آذربایجانی می باشد. به همین دلیل دهها گروه قومی و تجزیه
طلب با اسامی نظیر بزقورد، جبهه خلق و داک تاسیس می شوند که مشخصا ایران ستیزی و
زدودن عناصر ایرانی از هویت آذربایجانی در قفقاز را دنبال می کنند؛ اما این احزاب
هیچ گاه در برابر ترکیزه شدن هویت آذربایجانی و تضعیف آرمان آذربایجانگرایی در
دوره الهام علی اف موضع گیری نمی کنند.
اگر مهمترین مشخصه مقطع اول (۱۹۹۱ تا ۲۰۲۰) را
ترکیزه شدن هویت آذربایجانی بدانیم، مهمترین ویژگی دوره دوم بازگشت ایده پان تورانیسم
و تلاش برای تورانیزه کردن هویت ضعیف شده آذربایجانی و همچنین هویت ترکی در ایدئولوژی
پان تورانیستی می باشد. در حالیکه در دوره اول مهمترین کنشگر، ترکیه و تبعیت باکو
از آن بود، در مقطع دوم که از جنگ دوم قراباغ (۲۰۲۰) شروع می شود، مهمترین ویژگی، کنشگری
انگلستان به عنوان مبتکر ایده استعماری و تاریخی پان تورانیسم می باشد.
سوالی که مطرح می شود این است که چرا از ۲۰۲۰ مجدد ایده پان
تورانیسم توسط انگلستان پیگیری و فرایند اجرایی آن آغاز می شود؟ و چرا در این روند
باید هویت آذربایجانی تبدیل به هویت ترکی گردد و پان ترکیسم معادل پان تورانسیم
برساخته و بازنمایی گردد؟ در پاسخ باید دلیل این تحول را فتنه های ژئوپلیتیکی کلان
ناتو با محوریت انگلستان برای تبدیل قفقاز، آسیای مرکزی به عنوان هارتلند به کانون
بحران علیه روسیه، چین و ایران دانست یعنی سه کشوری که از دیدگاه ناتو بویژه در
روند گذار به نظم نوین جهانی، تهدید محسوب می شوند. از نظر انگلستان ایده پان
تورانیسم بمانند ایده نازیسم از قدرت پیشرانی برای تغییرات ژئوپلیتیکی در حوزه
قفقاز و آسیای مرکزی یعنی تنها منطقه ای که با هر سه کشور ایران، روسیه و چین مرز
دارد، می باشد. اجرای ایده پان تورانیسم توسط انگلستان با امیال و فتنه های طولانی
مدت ژئوپلیتیکی، ژئواکونومیکی و ژئوکالچرال علیه ایران، روسیه و چین ارتباط دارد.
این سه کشور، همکاری و ائتلاف آنها از منظر آمریکا و انگلستان مهمترین خطر برای
تهدید منافع غرب در اورآسیا و غرب آسیا می باشد. در کانون این ایده تحقق فتنه
«دالان تورانی ناتو» قرار دارد که در قالب ایده توران بزرگ مورد اشاره گوگ آلپ، باید
با تجزیه جنوب ارمنستان، اتصال سرزمینی دریای مدیترانه را از ترکیه به قفقاز، دریای
کاسپین و آسیای مرکزی و سین کیانگ چین فراهم سازد . جنگ دوم قراباغ پوششی برای تجزیه
جنوب ارمنستان بود که به دلایل مختلف از جمله مخالفت ایران و روسیه، این فتنه
ژئوپلیتیکی تاکنون تحقق پیدا نکرده است اما تاسیس نمایندگی جمهوری خودخوانده ترک
زنگزور در آنکارا و حمایت انگلستان از جمهوری آذربایجان در نشست شورای امنیت (۲۰۲۲) علیرغم
تجاوز نظامی جمهوری آذربایجان به حدود ۱۴۰ کیلومتر مربع از اراضی ارمنستان تا
نزدیک شهر جرموک در ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ نشان از مطامع دراز مدت انگلستان و ترکیه در خصوص دالان تورانی ناتو
دارد. از منظر انگلستان ، در صورت تحقق دالان تورانی ناتو، نه تنها ناتو در قالب
«ناتو ترکی» و ذیل سازمان کشورهای باصطلاح ترک، تا مرزهای جنوبی روسیه، غربی چین و
شمال شرقی و غربی ایران در آسیای مرکزی و قفقاز پیشروی می کند، بلکه معادلات ترانزیتی
و انرژی منطقه به ضرر این سه کشور پایه ریزی می شوند. یعنی با ایجاد کریدور لاجوردی
در دالان تورانی ناتو از ترکیه به جمهوری آذربایجان و آسیای مرکزی ، افغانستان و
بندر گوادر پاکستان ، اثر گذاری چهار کریدور بزرگ در منطقه یعنی طرح یک کمربند – یک
جاده یا احیای جاده ابریشم چین ، دالان شمال – جنوب ایران و روسیه و هند، کریدور
اکو و کریدور ترانزیتی خلیج فارس به دریای سیاه ، هدف قرار گرفته می شود. از سوی دیگر
با ایجاد خط لوله انرژی درمسیر دالان تورانی از آسیای مرکزی (ترکمنستان) به خطوط
لوله قفقاز جنوبی، تاناپ و تاپ (تا ایتالیا)، ضرورت خطوط لوله انرژی نورد استریم ۱ و ۲ روسیه و انتقال
گاز روسیه به اروپا که یکی از عوامل جنگ اوکراین می باشد،منتفی یا تضعیف می شود و
از سوی دیگر در چشم انداز آینده دریافت گاز ترکمنستان توسط چین در روند توسعه
اقتصادی و انتقال گاز ایران به اروپا در قالب نابوکو منتفی می گردد. ضمن اینکه
انتقال خط لوله از این دالان ، انتقال گاز ایران به ارمنستان، نخجوان و ترکیه را
در چشم انداز آینده دچار مشکل می سازد.
با توجه به نقش انرژی وترانزیت در نظم آینده
جهانی و بویژه تاثیر آن بر چین که مسیر تبدیل شدن به قدرت اول اقتصادی را طی می
کند، از نظر انگلستان و آمریکا ، ضرورت اجرایی کردن دالان تورانی از طریق پمپاژ ایده
پان تورانیسم مشهود است. از دید آنها، دلیل اینکه علیرغم بیست سال اشغال افغانستان
(۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱)، امریکا و انگلستان (در قالب ایساف) نتوانستند از موقعیت افغانستان
و اتصال آن به سه کشور آسیای مرکزی ، ایده بحران سازی علیه روسیه، چین و ایران را
پیگیری کنند، بعد از مساله بیگانه ستیزی مردم افغانستان، به نبود ایدئولوژی برای
تغییرات ژئوپلیتیکی بر می گردد . از نظر انگلستان در فتنه جدید ژئوپلیتیکی، این
خلاء از طریق ایده پان تورانیسم به مثابه پان نازیسم می تواند تکمیل شود.
از اینرو جنگ دوم قراباغ (۲۰۲۰) اساسا
نه یک جنگ عادی بلکه پوششی برای اجرای دالان تورانی توسط انگلستان و رژیم صهیونیستی
بود. به همین دلیل نیز منجر به آزادی خود قراباغ نگردید.از نظر مبتکران این فتنه،
در این روند باید هویت آذربایجانی و حتی در شکلی افراطی آن پان آذریسم باید از بین
برود و به معنای تام کلمه هویت آذربایجانی تبدیل به هویت ترکی آناتولی گردد و پان
ترکیسم نیز همسان پان تورانیسم تلقی گردد.
در واقع به سه دلیل باید هویت آذربایجانی
استحاله و ترکیزه شود:
اول اینکه هویت آذربایجانی در ذات خود، مولفه
تشیع را دارد که فی النفسه علیه پان ترکیسم (پان تورانیسم) می باشد. آذری باید تبدیل
به ترک شود تا به او گفته شود ترک در تاریخ شیعه نبوده است.
دوم: هویت آذربایجانی یک هویت اصیل ایرانی است
که در طول تاریخ در مقابل مهاجمان ترک ایستاده و از مرزهای معنوی و جغرافیایی ایران
تاریخی صیانت کرده است که مصداق آن حماسه نبرد چالداران می باشد. برای زدودن جنایات
تاریخی ترکان آناتولی از اذهان آذربایجانیها، باید هویت آذربایجانی در هویت ترک
آناتولی استحاله گردد.
سوم هیچ تعارض و درگیری بین هویت آذربایجانی با
ارامنه تا زمانیکه قفقاز بخشی از ایران بود (تا قراردادهای گلستان و ترکمنچای ۱۸۱۳ و ۱۸۲۸) نبوده
و شواهد بر همزیستی تاریخ مسالمت آمیز آذریها و ارامنه است. از قضا آذریها و
ارامنه مشترکا بارها تحت تجاوز نظامی و جملات ترکان عثمانی قرار داشته اند. بنابراین
از منظر ایده پردازان پان تورانیسم، هویت آذربایجانی باید ترکیزه شود تا اختلاف
تاریخی ترک ها با ارامنه بر سر کشتار ۱۹۱۵ ارامنه ، به آذریها امتداد یابد؛ در
حالیکه در صبغه تاریخی و تمدنی ایران، چنین سابقه تضادآمیزی وجود ندارد.
از سوی دیگر از منظر ایده پردازان انگلیسی، پان
ترکیسم باید همسان پان تورانیسم بازنمایی گردد تا زمینه بهتری برای گردآوردی اقوام
مختلف، متفاوت و حتی متضاد در آسیای مرکزی، قفقاز جنوبی و شمالی، سین کیانگ و ترکیه
زیر چتر پان تورانیسم و تشکیل باصطلاح جهان ترک ایجاد گردد. اهدای تابلوی باصطلاح
جهان ترک توسط دولت باغچه لی رئیس حزب حرکت ملی ترکیه و موتلف حزب حاکم عدالت و
توسعه به رجب طیب اردوغان رئیس جمهور این کشور در آبان ۱۴۰۰ از این منظر قابل ارزیابی است.
پس از جنگ دوم قراباغ، مهمترین چارچوب برای پیشبرد
ایده پان تورانیسم، تقویت سازمان کشورهای باصطلاح ترک است که در گذشته به عنوان
«سازمان کشورهای ترک زبان» بود و در هشتمین اجلاس سران که در ۲۰۲۱ در استانبول
برگزار شد به «سازمان کشورهای ترک» تغییر نام یافت؛ در واقع بدلیل عدم مشابهت زبانی
اعضاء، کلمه زبان از آن حذف گردید. سازمان کشورهای ترک تلاش دارد با پوشش همکاریهای
اقتصادی، فرهنگی و آموزشی، زمینه ایجاد باصطلاح جهان ترک ، ناتو ترکی و اجرای
دالان تورانی ناتو را فراهم سازد. اگرچه موانع و چالش متعددی در مسیر اجرای این
اوهام تاریخی و امیال توسعه طلبانه ژئوپلیتیکی وجود دارد، اما به نظر می رسد
استعمار انگلستان تلاش دارد با همسو کردن کدهای ژئوپلیتیکی در سطح ملی (جمهوری
آذربایجان )، منطقه ای (ترکیه ) و بین المللی (اروپا)، این فتنه ژئوپلیتیکی «توران
محور» را به جلو ببرد. در این روند اولین اولویت تشدید ترکیزه کردن و استحاله هویت
آذربایجانی در هویت ترکی آناتولی است؛ روندی که به معنای خیانت خاندان علی اف به
آرمان «آذربایجان گرایی» می باشد .
پایان
*دکتر احمد کاظمی پژوهشگر ارشد اورآسیا