امروزه کمتر کشوری را می توان یافت که در آنجا جامعه ایرانی تبار وجود نداشته باشد. ایران و
ایرانیان به علت تاریخ عظیم خود و نقشی که
در شکل گیری و ریشه دواندن تمدن در جهان داشته اند، مراودات گسترده ای را با تمامی
جوامع و اقوام در دنیا برقرار کرده اند و با مهاجرت ها و اسکان هایی که در مناطق
مختلف جهان داشته اند، اقوام و جوامع ایرانی تبار کشورهای مختلف را شکل داده اند
که هنوز بعضی از این جوامع ایرانی تبار در هیچ منبع و رسانه ای بطور عمقی و علمی
معرفی و شناسانده هم نشده اند. اما بطور جسته و گریخته می توان به گزارش هایی
درباره این اقوام ایرانی تبار دنیا دست یافت.
در بین اقوام و ملل هند و اروپایی باستانی، سارماتها جزو اقوام
مهاجری هستند که به دلیل عدم یکجانشینی و تشکیل دولت-شهر ها، کمتر شناخته شده اند
هر چند که بر حوزه های تمدنی مختلف ایرانی، یونانی و رومی تاثیر بسزایی گذاشته
اند. این مردمان که احتمالا گویش واحدی نداشته اند بیشتر دامدار و در سده های
متاخر تعداد کمی نیز کشاورز بوده اند.
نام سارماتها در پهنه تاریخ، حتی کمتر از عموزاده های
سکایی خود، شناخته شده است. اما در دهه های اخیر و به دلیل کاوشهای انجام گرفته بر
روی گور دخمه های طوایف مختلف سارماتی در مناطق شرق رود ولگا، ماورا قفقاز،
اوکراین و نیز اروپا و پیوند دادن آن با نوشته های تاریخ نگاران کهنی همچون هرودت،
هیپوکراتس، آریستئاس، استرابون و مارکلینوس و بعدها تاریخ نگاران رومی سده های
بعدی، بازسازی تاریخ این اقوام مهاجر و جنگجو تا حد قابل قبولی، میسر شده است.
این بازسازی
همچنین از آن منظر دارای اهمیت است که با روشن کردن صفحات تاریخ در سرزمینهایی که
تاریخ باستان آنها کمتر شناخته شده است، راه بر مصادره و جعل تاریخ به نفع
جریانهایی که قصد ساختن هویت دروغین تاریخی برای قومیت های خاص و استفاده سیاسی از
آن دارند را می بندد.
سرآغاز، خاستگاه و نژاد سارماتها
تاریخ سارماتی از سده ششم و پنجم پیش از میلاد آغاز می گردد. زمانی
که برای نخستین بار، هرودوت در سفر خود به شمال دریای سیاه(اوکراین امروزی) به
توصیف سرزمین سکاها می پردازد که خود قبلا از سرزمینهای شرقی تر آمده بودند. وی به
اقوام "سوروماتی"(تلفظ یونانی سارمات ها) نیز اشاره می کند که در
همسایگی شرق سکائیه آن روز و آن سوی رود دون و کرانه های دریای آزوف می زیسته اند.
مطالعات و کاوشهای دهه های اخیر نشان داده که سرزمین اصلی سارماتهای
نخستین، استپهای شرق رود اورال و جنوب رشته کوه اورال که از نظر جغرافیای طبیعی،
آسیا را از اروپا جدا می کند، بوده است ولی در عین حال بقایای باستان شناختی
نیاکان سارماتها در پهنه گسترده شرق منطقه یاد شده از استپهای قزاقستان امروزی تا
کوه های آلتایی و آسیای مرکزی، یافت شده است که دانشمندان روسی به آنها نام "بیابانگردان
پیشین" را داده اند.
سارمات ها از نژاد هند و اروپایی و وابسته به شعبه شمالی گروه ایرانی
زبان به شمار می رفتند که غالبا "گروه سکایی" نامیده می شوند و شامل ساکی
های (Sacians) آسیای
مرکزی بودند. آن ها با مادهای باستانی، پارس ها و پارت ها قرابت نزدیک داشتند.
زبان آنها که وابسته به زبان اوستایی و لااقل وابسته به زبان سورومات های هرودوت،
یعنی شعبه غربی آنها بود، احتمالا گویشی از زبان سکایی به شمار می رود و زبان خود
آنها از این دو زبان کهن تر است.
در آثار باستانی و لوح ها و جام ها و کتیبه هایی که از خود سارماتها
و سکاها و همچنین منابع یونانی و رومی کشف شده، آنها مردمانی با صورت هند و
اروپایی و رزم جامه هایی از زره فلس مانند ساخته شده از آهن ترسیم شده اند. این
زره های فلس دار ابتدا توسط آشوریها به کار گرفته شده و با اقتباس آن توسط
ایرانیان و سپس سکاها به نزد سارماتها نیز راه پیدا کرده و مورد استفاده وسیع قرار
گرفته است.
به گفته مارکلینوس(سده چهارم میلادی) تقریبا همه هالان ها(آلان ها)
بلند قامت و خوش اندام هستند و رنگ موی آنها متمایل به زرد است.
همچنین بررسی های مردم شناختی از بقایای استخوانها و عمدتا جمجمه ها
بخصوص در ولگای سفلی و متعلق به ادوار نخستین تاریخ سارماتها، نشان دهنده شباهت
کامل آنها به گونه نژادی"آندرونوو-Andronovo" می
باشد. عناصر کله پهن و بومی منطقه جنگلی سیبری و افرادی با سیمای مغولی(نژاد زرد)،
بعدها و در اواخر عصر پیش از میلاد(500 سال پس از حضور سارمات ها)، به ولگای سفلی
رسیدند که آثار آنها نیز یافت شده است.
ویژگی گور دخمه های سارماتی
بیشترین آثار گور دخمه های سارماتها در جنوب روسیه و اوکراین کشف شده
است ولی از قزاقستان امروزی تا داخل فرانسه، گور دخمه هایی یافت شده اند که مشخصا
به سارمات-آلان ها تعلق دارند.
وجود آیینه های کوچک مفرغی و نیمتاج های منحصر به فرد در نزد زنان
دفن شده و وجود شمشیر و حکاکی روی سلاح
ها و اشیاء با علائم خاص سارمات ها(تمغاها) در کنار مردان دفن شده، از مشخصه های گور
دخمه های سارماتی است.
بعدها تمغاهای یاد شده به صورت علائم خاص خانوادگی اشراف در لهستان
امروزی نیز درآمدند.
جمجمه های تعمدا تغییر شکل یافته از دوران کودکی که در بین
سارمات-آلان ها مرسوم بوده، در بیشتر گور دخمه های متعلق به آنها دیده می شود. رسم
تغییر شکل دادن جمجمه ها به احتمال زیاد توسط طوایف سارماتی-آلانی شرقی از هون ها
اقتباس شده است.
نشانه های یاد شده، این گورها را از گورهای اقوام دیگر بخصوص سکاها متمایز می کند.
مهاجرت به غرب، حکمرانی و انقیاد
تاریخ سارماتی بیش از هزار سال ادامه داشته و در طی آن طوایف سارماتی
مرتبا بر اثر فشار همسایگان خود، رانده می شدند و به طور متوالی به سمت سرزمینهای
غربی تر کوچ می کردند. عامل تهدید توسط همسایگان یا از جنوب و جنوب شرقی، همچون
ماساژت های آسیای میانه، باقی مانده سکاها و ایرانی نژاد بود و یا همان طور که
بعدها پیش آمد، از شرق و همچون هونها و آوارها از نژاد زرد و دارای ریشه
"اورال آلتائیک" بود.
سارمات ها در مهاجرت به غرب با مردمان محلی درگیر و
بعضا با آنها در می آمیختند و با حفظ بیشتر شاخصه های فرهنگی خود، فرهنگی جدید می
ساختند. این مهاجرت ابتدا از مرزهای غربی مغولستان کنونی و سر شاخه های رود اوب در
سیبری به سمت شمال دریای سیاه بوده و در ادامه به بالکان رسیده و در نهایت، مهاجرت
تعدادی از طوایف به اروپای غربی تا جزیره بریتانیا و حتی تا اسپانیا و در نهایت
حضور در متصرفات امپراتوری روم در شمال آفریقا تا تونس را به دنبال داشته است.
در طی این مهاجرت هزارساله، نام طوایف مختلفی از سارمات
ها گزارش شده است. سورومات ها، یازیگ ها، روکسولان ها، سیراک ها، آئورس ها، آلان ها،
آنتاها و شعبه قفقازی آلانها یا همان آس ها(اوسیت ها) شاخص ترین طوایف سارماتی حاضر
در این تاریخ هزارساله هستند. اما در این میان، آلانها پر آوازه ترین طایفه و
تاثیرگذارترین سارماتها هستند به طوریکه تاریخ سارماتی را بایستی تاریخ
سارماتی-آلانی نامید.
طوایف فوق الذکر به تناوب و به صورت مشخص در پاییندست رودخانه های
ولگا، دن(روسیه)، دنیپر، دنیستر(اوکراین) و در نهایت کرانه های رود دانوب سکنی
گزیده و حکومت های محلی تشکیل داده اند.
اولین حکومت محلی مهم آنها پس از تماس و آمیختگی با مهاجرنشین های
یونانی سواحل دریای سیاه در کناره های دریای آزوف امروزی(شمال دریای سیاه-جنوب شرق
اوکراین) شکل گرفت. سارماتها با این مهاجرنشین ها مخلوط
شده و به حوزه تمدنی بوسفوری پیوستند. آنها کالاهای یونانی از غلات و زیتون و روغن
زیتون گرفته تا ظروف یونانی و مهره های مصری را با طلاهایی که دیگر اقوام سارماتی
و غیر سارماتی استپ ها استخراج می کردند، معاوضه می کردند.
سارماتهای شمال دریای سیاه بر اثر هجوم همیشگی هونهای زردپوست که از
شرق می آمدند و در ادامه، تحت فشار گوتهای ژرمن مهاجم که از شمال و کرانه های
بالتیک به سمت جنوب اوکراین تاختند به سمت غرب کوچ کردند و در کناره های رودخانه
دانوب که به مصابه مرز امپراتوری روم با دنیای غیر متمدن آن روزگار بود، متناوبا
با رومیها درگیر و یا خراجگزار رومی ها شدند.
اهمیت حضور سارمات ها در کنار مرزهای روم به اندازه
ای بود که شش تن از امپراتورهای روم که با سارماتها جنگیدند و بر آنها چیره گشتند لقب
"سارماتیکوس" بر خود نهادند.
تعداد کمی از طوایف سارماتی-آلانی به خدمت هون ها درآمدند و بیشتر
آنها ترجیح دادند با مهاجرت به غرب، استقلال خود را حفظ کنند. این دوره شاهد
جنگهای مختلف سارماتها با قبایل ژرمن و در نهایت اتحاد با آنها در دفاع مقابل
هونها و بعدا حمله به امپراتوری روم می باشد. چنانکه تعدادی از آنها با پیوستن به
واندال ها به ایبریا(اسپانیای امروزی) و متصرفات امپراتوری روم در شمال آفریقا
حمله کردند.
سرانجام سارماتها
سارمات-آلان ها در طول تاریخ با اقوام مختلف درآمیخته و در نهایت در
آنها مستحیل شدند: گوت ها، بلغارها، اسلاوها، ژرمن ها، فرانک ها و وندال ها از
اقوام سفید هندو اروپایی و هون ها و آوارها و ... از اقوام زردپوست اورال آلتائیک.
سوارکاران سارماتی به صورت مزدور وارد ارتش امپراتوری رم شده و چند
هزار نفر از آنها به جزیره بریتانیا اعزام شدند و نگهبانی از دیوار هادریان را
به عهده داشتند و بیشتر آنها در همانجا ماندگار شده و با مردم محلی درآمیختند.
صرب ها و کرواتها نیز نام قومیتشان سارماتی-آلانی و قطعا غیر اسلاوی
است و مردمانشان ریشه سارماتی (ایرانی) دارند اگر چه صربها بسیار بیشتر با اسلاوها
مخلوط شده اند. محل اولیه پدیدار شدن و سکونت این دو قوم، آلمان امروزی و به صورت
مشخص، منطقه ساکسونی بوده است. البته کلمات کروات به صورت "خوراتوس" و
"خوروواتوس" در میان کتیبه های نزدیک رود دون یافت شده است.
بلوکروبات ها(کروات های سفید) قومی اسلاوی بودند که
بخش علیای رود ویستول و بوهم(شرق آلمان) را اشغال کردند و ویژگیهای سارماتی در خود
داشتند.
بیشتر طوایف سارماتی-آلانی که در سده سوم و چهارم میلادی وارد قلمرو
امپراتوری روم شدند به قبایل ژرمن پیوسته، زبان خود را از دست داده و در مردم محلی
مستحیل شدند. علیرغم این موضوع، در امتداد خط مهاجرتی خود، همواره آثاری از نامهای
سارماتی-آلانی بر جای گذاشتند.
از جمله نامهای جغرافیایی سارماتیک می توان به واژه "دن" اشاره
کرد که تنها در زبان اوسیت که تنها بازمانده زبان سارماتی است، معنی رودخانه می دهد.
حضور این واژه را در نام رودخانه های "دن"، "دنیپر" و "دنیستر"
می توان دید.
اگرچه بیشتر سارمات-آلان ها به اروپا سرازیر شدند اما گروه هایی نیز
بودند که دشتهای وسیع ماورا قفقاز را به عنوان پناهگاه انتخاب کرده و با مردم محلی
درآمیختند. در سده هفتم میلادی سارمات-آلان ها توانستند کوهستانهای قفقاز میانی را
با استپهای شمال قفقاز متحد کرده و اولین پادشاهی مستقل آلانی را بنیان بگذارند.
بعدها تعداد زیادی از شاهزادگان آلانی وارد دربارهای روسیه، گرجستان و بیزانس
شدند.
پادشاهی آلان ها در دوره اشکانی حملاتی را به شمال باختری ایران و
جایی که امروز، آذربایجان نام دارد انجام دادند ولی در نهایت شکست خورده عقب
نشستند.
تنها اتنیک دنیای امروز که قطعا می توان تبار و زبان(تغییر شکل
یافته) آنها را سارماتی-آلانی دانست، سیت ها یا همان اوستیایی های قفقاز شمالی
است که وارث آن پادشاهی آلانی هستند امروزه سرزمینشان بین روسیه و گرجستان تقسیم
شده است و تبار و زبان آنها زیرمجموعه اقوام هند و اروپایی با خاستگاه غیرقفقازی،
طبقه بندی می شود.
زبان اوستی(آسی) و مذهب مردمان اوستیا
زبان مردم اوستیا متعلق به گروه زبان های ایرانی شمال خاوری و
نمایانگر بسط زبان آلانی است. این زبان یکی از زبانهای نوین ایرانی است و با زبانهای
خوارزمی، سغدی و یغمابی بسیار نزدیک است. در زبان اوستی دو گویش عمده به نام های
"ایرونی" و "دیگوری" وجود دارد. دیگوری گویشی باستانی است
و تنها در چـند نـاحیه شمالی و بـاختری رواج دارد. در گذشته از هر دو گویش در زبان
ادبی استفاده میشد ولی رفتهرفته گویش دیگوری جای خود را به گویش ایرونی داد.
رابطه گـویش ایرونی با گویش دیگوری مانند رابطه زبان فارسی میانه با فـارسی نـو
اسـت.
پیوندها و شباهتهای فراوان بین زبان آسی با زبانهای ایرانی آسیای
مرکزی، نشانگر این واقعیت است که اوسـیتها دارای خاستگاهی از سـرزمینهای
آسیای مرکزی و شرق دریای کاسپین می باشند. این زبان یـکی از کـهنترین زبـانهای
تاکنون زنده مانده ایرانی است که همچنان ویژگیهای دستوری زبانهای ایرانی
باستان را در خود حفظ کـرده است و از ترکیب با زبان فارسی امروزی کاملا دور و
مستقل مانده است.
تعدادی از کلمات و معانی آنها در دو گویش ایرونی و دیگوری زبان اوستی
و مقایسه آن با زبان فارسی در جدول ضمیمه این مطلب نشان داده شده است.
در مورد مذهب اوستها نیز نکات جالب توجهی موجود است. بخشی از
آنها مسلمان و بخش دیگر مسیحی هـستند ولی تـمامی آنها به آیینی اعتقاد دارند که
تنها در مذهب آریاییها و مزداپرستی وجود دارد، یعنی اعـتقاد بـه هـفت ایزد و
یک خدا.
مصادره تاریخ آس های سارماتی
امروزه جریان قومیت گرای پانترکیست در ایران، در تلاش برای تاریخ
سازی باستانی ترکی برای «آذربایجان»، این نام جغرافیایی را منسوب به قومی ناشناخته
با نام «آز» می کند و آنرا نیز تغییر شکل یافته «آس» می داند و با تغییر املای صحیح
آذربایجان به کلمه جعلی «آزربایجان» معنی آن را "سرزمین قوم آز" می
خوانند.
تنها قوم شناخته شده که نام آن شباهتی به این دو تلفظ (آز-آس) داشته
باشد همان آس ها یا اجداد آلانی اوسیتها (اوستیایی ها) می باشند که همان طور که
اشاره شد، طبق پژوهش های دانشمندان، پژوهشگران و سارمات شناسان معتبر جهان همچون
تادئوتس سولیمیرسکی، تردیدی در اینکه وارثان و بازمانده اقوام هند و اروپایی و با
منشا ایرانی سارمات-آلان می باشند، وجود ندارد.
وجود این تشابه نام و اصل وجود داشتن قومی با این نام
در منابع مختلف و بخصوص حضور اخلاف آنها در قفقاز شمالی که از نظر جغرافیایی به
آذربایجان نزدیک است، در کنار جعل نامی که در بالا گفته شد، میتواند خواننده کمتر
مطلع را دچار اشتباه و باور یافتن به چنین افسانه پردازی هایی کند بدون توجه به
اینکه سارماتها هیچ نسبت زبانی و تباری با اقوام اورال-آلتائیک و به اصطلاح
"ترک" نداشتند و بیش از دو هزار سال پیشتر در سرزمینهایی که بعدا
خاستگاه اقوام اورال-آلتائیک و ترک گردید (غرب مغولستان و کوه آلتایی) می زیسته و
سده ها زودتر از پدیدار شدن چنین اقوامی در مرزهای فلات ایران، خاستگاه خود را ترک
کرده به قفقاز شمالی رسیدند. ضمن اینکه قومیت اصیل آذربایجانی به عنوان یک نژاد
ایرانی ارتباطی به ترک های اورال و آلتای ندارد.
چنین مصادره ای در مورد اقوام دیگر همچون سومرها، اورارتو ها،
ماننایی ها، گوتی ها، سکاها و حتی مادها دیده می شود.
منبع: https://vista.ir/w/a/21/sfie5/
*شهمیرزاد پهلوانی علمداری