استاد حاج بیت الله جعفری، شاعر و ادیب و نماینده پیشین ارومیه در مجلس شورای اسلامی در همایش «ارومیه و حماسه آزادسازی خرمشهر» با تشریح اهمیت وفاق میان آذری ها و کردها و مسلمانان و مسیحیان در استان آذربایجان غربی گفت: « یکی از ستون های عملیاتی شهید مهدی باکری در سپاه ارومیه، اکراد و برادران سلحشور کرد بودند. »
استاد حاج بیت الله جعفری در این همایش که به ابتکار مرکز پژوهشی حقوق اقلیت ها و با مشارکت سازمان های مردم نهاد و دولتی و با حضور صدها نفر از اقشار مختلف مردم، رزمندگان دفاع مقدس و شخصیت های سیاسی و فرهنگی از استان آذربایجان غربی و خوزستان و نمایندگانی از اقلیت های مذهبی در تالار وحدت ارومیه برگزار شد، با تاکید بر اینکه شهید مهدی باکری توانست با کمک همین عزیزان کُرد، آرامش منطقه را برقرار کند و با حضور کُردهای عزیز امنیت را به منطقه بازگرداند، به قرائت این بیت پرداخت:
عزیز ما بُود در هر کجا کُرد، ( نه تنها در آذربایجان در کل ایران)
مبادا لحظه ای از ما جدا کرد»
بیت الله جعفری پس از تشریح تجاربی از تامین امنیت در استان آذربایجان غربی و بخصوص مناطق کردنشین این استان افزود :« اکنون نیز دشمن جدایی ملت ایران را می خواهد. اسرائیل جدایی را می خواهد، ولی کُرد این را نمی خواهد! من شاهد عینی نقش برادران ارومیه در آزادسازی خرمشهر بوده ام. آن موقع در قالب لشکر نجف اشرف خدمت می کردند. هنوز لشکر عاشورا تشکیل نبود. در سومین عملیات بیت المقدس، هم شهید کاظمی اعلی الله مقامه الشریف که فرمانده بود، زخمی شد و هم باکری. شهید کاظمی از ناحیه سر و شهید باکری از ناحیه کمر مجروح شدند و به ناچار به پشت جبهه منتقل شدند. اینها بستری بودند و رزمندگان ارومیه هم در گردان امام رضا (ع) آماده حمله برای آزادسازی خرمشهر بودند. ولی فرمانده نداشتند. آنها به نفس باکری عادت کرده بودند و مایوس نشسته بودند. به یک باره دیدیم که آن دو بزرگوار سوار بر موتور و با لباس های پاره از راه رسیدند. همه متعجب ماندند که این دو با آن زخم های شدید آن شب، چطور برگشته اند؟ پرسیدند که آقا چطور شد؟ چطور برگشتید. آقا مهدی گفت بنشینید من برایتان بگویم؛ شب خوابیده بودیم، احمد آقا خانم زهرا (س) را به خواب دید که فرمود: شما فرمانده ها چرا اینجا خوابیدید؟ خرمشهر به دست بچه های شما می خواهد آزاد شود! بلند شوید و بروید به خط مقدم! بدون چون و چرا با آن بدن های زخمی، سوار موتور شدند و خود را رساندند به آنجا، و خرمشهر آزاد شد!
وی افزود: در آن موقع من این شعر را سرودم:
دمیده لاله ز جوی و کنار خرمشهر شکفته از گل آتش، بهار خرمشهر
نوشته بر سر هر نقلش از خط باروت که داغ فاجعه دارد دیار خرمشهر»