منطقه قفقاز (جنوبی) شامل کشور های مسیحی ارمنستان و گرجستان و کشور مسلمان آذربایجان و مناطقی همچون جمهوری قره باغ، نخجوان، آجاریا، آبخازیا و اوستیای جنوبی می باشد که به دلیل قرار گرفتن در میان خاورمیانه و غرب، از موقعیت جغرافیایی و تمدنی بسیار حساس و ژئواستراتژیکی برخوردار می باشد.

قفقاز با دارا بودن پیشینه چند هزار ساله فرهنگی- تمدنی، محل تلاقی و مرز بین فرهنگ اسلامی- شرقی با فرهنگ غربی- مسیحی (ارتدوکس) محسوب گردیده و همواره یکی از کانون¬های مورد توجه قدرت¬های منطقه¬ای و فرامنطقه¬ای بوده است.

 در این میان جمهوری آذربایجان هم از نظر موقعیت ژئوپلیتیکی و هم مکان جغرافیایی از اهمیت خاصی در منطقه قفقاز برخوردار بوده و این موقعیت یگانه و تغییرناپذیر است.

دلایل اهمیت قفقاز

 الف) حلقه وصل ميان قاره‎های اروپا و آسيا: قفقاز هم به لحاظ شمالی - جنوبی و هم به لحاظ شرقی - غربی، دو قاره اروپا و آسيا را به يکديگر پيوند می‎دهد.  

 

ب) پل ارتباطی ميان شمال و جنوب و شرق و غرب: قفقاز از زمان‎های قديم دارای نقش محوری در تکميل راه ابريشم بوده و همواره يکى از مهم‎ترين مسيرهای ترانزيت شرق و غرب محسوب گردیده است.   

 

ج) محل تلاقی تمدن‎های بزرگ و کهن: منطقه قفقاز از دير باز تاکنون محل تلاقی تمدن‎های بزرگی همچون ايران، يونان، چين، عثمانی، روس و اروپائی بوده است.

 

د) همسايگی جهانى اسلام و جهان مسيحيت: قفقاز از سمت شرق، جنوب و جنوب غربی به سرزمين‎های اسلامی و از سمت غرب و شمال به سرزمين‎های مسيحی متصل است. علاوه بر آن، در داخل قفقاز جنوبی کشورهای ارمنستان و گرجستان دارای مذهب مسيحی و آذربايجان داراى دين اسلام است که همزيستی اين دو دين الهی در اين منطقه در ايجاد پيوند بيشتر ميان ملت‎ها بسيار حائز اهميت می باشد.

 ه) يکی از مسيرهای ترانزيت نفت و گاز به اروپا: خط لوله نفت باکو ـ باتومى (به طول ۸۶۷ کيلومتر) اولين لوله انتقال نفت دريای مازندران به ساحل دريای سياه می باشد. ضمن اینکه خط لوله گاز قفقاز جنوبی (قره باغ، تفلیس، ایروان) گاز مورد مصرف منطقه را تأمین می‏کند.  


هویت دینی قفقاز

 اسناد و شواهد تاریخی به روشنی دلالت دارد بر اینکه بیشتر مردم قفقاز قبل از ظهور اسلام، مانند دیگر مردمان ایران، پیرو آیین زردشتی بوده و در بخش هایی نیز دین مسیحیت داشته اند. عموم مسيحيان قفقاز از كليسای ارتدكس شرقي با رنگ و بوی محلی پيروی می‌كنند. مسيحيت ركنی استوار از هويت قومی ارمنيان  وگرجيان است و سابقه‌اش در ميان اين دو ملت به قرن چهارم میلادی می‌رسد.

در قرون ۷ تا ۸ ميلادی، قفقاز به دست مسلمانان فتح و دین اسلام در بسیاری از قسمت های آن گسترش يافت. 

 پس از تسلط امپراتوری روسيه بر مناطق مسلمان نشين آسيای مركزی، كرانة ولگا، قفقاز و شمال دريای سياه، مسئله اتحاد مسلمانان آن سرزمين ها برای مقابله با سلطة روسيه ضرورتی اجتماعي به شمار آمد. لذا در سال ۱۹۰۵ میلادی در كنگرة سوم مسلمانان روسيه براي ايجاد يگانگی در جهان اسلام، مذهب شيعة اثنی عشري در كنار 4 مذهب سنی حنفی‌، مالكی، شافعی و حنبلی به رسميت شناخته شد.  

 پس از فروپاشی نظام کمونیستی شوروی در اواسط دهه ۸۰ میلادی، موج روی آوری به مذهب در منطقه قفقاز آغاز شد و افراد متدین آزادی بیشتری یافتند تا به امور مذهبی خود بپردازند. مسئله تعقیب و تحقیق در مورد افراد بخاطر اعتقادات مذهبی شان بسیار کمرنگ شد و مردم توانستند بدون ترس و بر اساس وجدان ریشه دار دینی و خواسته قلبی شان و به منظور رفع احتیاجات معنوی و اعتقادی خود به مساجد بروند و پایبندی شان را به مذهب آشکار تر نمایند. این رفت و آمدها به مساجد موجب شد تا مردم هرچه بیشتر با فرائض دینی آشنا شده و قدم به قدم به آن خواسته عالی که همان مسلمان واقعی بودن است، نزدیکتر شوند. ناگفته نماند در میان این موج عظیم گرایش به دین و مذهب در منطقه قفقاز، مبلغان جریان های تندرو وهابی و سلفی تکفیری بیکار ننشسته و به اشاعه ایده های خود در کشورهای منطقه پرداختند و تا حدودی نیز موفق شدند برای خود پایگاه هایی برقرار کنند. متاسفانه عقاید متعصبانه این گروه ها باعث نمایان کردن چهره خشن از دین و بروز اختلافات شدید در منطقه شد.

تلاش برای تحریف و تغییر هویت دینی قفقاز

 تلاش برای تحریف و تغییر هویت دینی قفقاز، حداقل سابقه ای یکصد ساله دارد. آنجا که تلاش های اروپایی -  یهودی با هدف ایجاد شکاف در درون امپراطوری عثمانی، محافل پان ترکیستی را شکل داده و مملکتی نو به نام ترکیه را ایجاد کردند و در مقابل دولت شوروی نیز برای نفوذ در منطقه،  پان آذریسم را پی ریزی کرد.

 بعد از فروپاشی شوروی و تشکیل یک واحد سیاسی جدید در منطقه به نام جمهوری آذربایجان با دولتی غربگرا و ضد دین، موضوع پان آذریسم نیز تحت مدیریت غرب قرار گرفت و بدینگونه پان ترکیسم و پان آذریسم به همسویی رسیدند.

 همه بر این اعتقاد هستیم که قفقاز دارای هویت و فرهنگی تاریخی و اصیل و کهن ایرانی است که این هویت در طی مراحل رشد و شکوفایی تاریخی به مرحله ای خاص رسیده است، مرحله ای که در آن قفقاز به عنوان خاستگاه حکومت وحدت ملی و فراگیر شیعه و کانون نهضت‌های شیعی مطرح می شود. یعنی قفقاز در مرحله ای از شکوفایی هویتی خود، هویتی عاشورایی و اهل بیتی و شیعی و اسلامی یافته است و این هویت در تعارض و تضاد آشکار با ایده های ضد اسلامی مانند پان ترکیسم و پان آذریسم است.

 در هر حال، قفقاز به لحاظ هویتی همواره در تقابل و تضاد با اندیشه ها و ایده های غیردینی و مکتب‌های استعماری مانند پان ترکیسم و پان آذریسم و ... بوده است. یعنی تا زمانی که قفقاز با هویت تاریخی اصیل اسلامی خود زنده است، امکان آن وجود ندارد که سیطره و سلطه هویت نوپیدا و ساختگی و استعماری قوم‌گرایی را بپذیرد.  

پس از فروپاشی شوروی ،  تلاش های گسترده ای برای تغییر و تحریف هویت شیعی و اسلامی قفقاز  انجام گرفته است. این تلاش ها دهها برابر افزون تر از تلاش هایی است که طی حدود هشتاد سال حاکمیت کمونیزم بر منطقه انجام گرفته بود.

این تلاش ها از تشکل سازی در خارج  و داخل، انتشار نشریه در داخل و خارج، راه اندازی شبکه های تلویزیونی در خارج و نفوذ به شبکه های داخلی یا تحت تاثیر قرار دادن آنها، برگزاری اردوها  و تجمعات شهری و کوهستانی، تا انتشار نشریات محلی و راه اندازی سایت ها و شبکه های اجتماعی به طور انبوه را در برگرفته است.

 امروزه دشمنی جریان قوم گرایی و پان ترکی و پان آذریستی را در عملکرد دولت‌های باکو و آنکارا به روشنی می‌توان دید. دولت باکو هر گونه عزاداری برای حضرت سیدالشهدا (ع) را در ملاء عام ممنوع کرده است. نصب پرچم‌های عاشورایی و عزای حسینی نیز ممنوع است. تشکیل نماز جمعه هم ممنوع است. آموزش قرآن در مدارس نیز ممنوع است، حجاب نیز همچنان و ... این همه دشمنی دولت باکو با حضرت سیدالشهداء (ع) برای چیست؟

نقش دولت آنکارا در کشتار شیعیان عراق و سوریه و حمایت از افراطی ترین گروههای تکفیری نظیر داعش بر کسی پوشیده نیست.  

تردیدی نیست، جریانی که تصمیم به تحریف و تغییر هویت قفقاز بسته است، یک جریان خارجی است. آمریکا و رژیم صهیونیستی بر لزوم تفرقه افکنی و مرزبندی قومی در خاورمیانه، قفقاز و بخصوص در ایران از سال ها قبل تاکید داشته اند و در این راستا نظریه هایی ارایه کرده اند که طی مراحل اجرایی آن را می توان در قالب جنگ های خونین و جریان های تروریستی و تجزیه طلبانه در عراق، افغانستان، سوریه و ... دید.

 حضور امامزادگان و سادات در قفقاز

 یکی از عوامل مهم ترویج و تبلیغ معارف اسلامی در سرزمین های فتح شده توسط مسلمانان، به ویژه ایران، مهاجرت و حضور امامزادگان و سادات علوی بوده که تاکنون توجه بایسته به این موضوع نشده است و جای پژوهش و بررسی فراوان دارد. امامزادگان و سادات که در واقع حاملان پیام قرآن و اهل بیت(ع) و نماد اسلام ناب محمدی (ص) بودند، به موازات حضور در جای جای ایران، در قفقاز نیز حضور داشته اند که نام بسیاری از آنان در کتاب های تبارشناسی وجود دارد، که برخی عبارتند از:

جناب حسین بن علی بن محمد بن علی بن اسماعیل بن جعفر صادق(ع) که در قرن سوم هجری در تفلیس زیسته و همانجا توسط صفاریان به شهادت رسید.

ابو اسماعیل ابراهیم بن ناصر بن طباطبا در کتاب معروف خود «منتقله الطالبیه» اسامی جمعی از فرزندان امام حسین (ع) و حضرت اباالفضل العبّاس (ع) را آورده که به شهر بردعه (مرکز وقت قفقاز شرقی) وارد شده و در آنجا اقامت گزیده اند. از آن جمله از فرزندان حسن بن علی بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و از فرزندان عمر بن حسن افطس بن علی بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و حمزه بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب(ع).

فاطمه صغرا، مشهور به بی بی هیبت یا حکیمه خاتون یکی از فرزندان حضرت امام موسی کاظم (ع) است که مرقدش در ورودی شهر باکو (منطقه شیخ لَر) قرار دارد و از قرن سوم هجری توجه ویژه عموم اهالی منطقه را به خود جلب کرده است. از ایشان در منابع متعددی یاد شده و در ادوار مختلف تاریخی، به ویژه در دوران پادشاهان صفوی، عنایت خاصی در مرمّت و تولیت بقعه او مبذول شده است.

حضرت امام موسی کاظم (ع) چهار تن از دختران خویش را فاطمه نامیده اند:  فاطمه کبری، حضرت فاطمه معصومه (ع) است که حرم وی در شهر مقدس قم قرار دارد. فاطمه صغری (ع) مشهور به «بی بی هیبت» یا «حکیمه خاتون»، که در ورودی شهر باکو مدفون است. فاطمه وسطی در اصفهان مدفون است و فاطمه اخری که در رشت مدفون است.

 علاوه بر مواردی که ذکر شد در جای جای قفقاز، مراقد امامزادگان و سادات، همچون امامزاده ابراهیم در شهر گنجه، بی بی رحیمه (رحیمه خاتون) در قصبه نارداران و امامزاده شهر شاماخی و... و نیز خاندان فراوان سادات وجود دارند و کارکرد مهم فرهنگی، در اشاعه و استمرار باورهای دینی، به خصوص در دوران حاکمیت ملحدان کمونیسم  داشته اند.

 علیرغم کثرت جمعیت مسلمانان در جمهوری آذربایجان، می‌توان آن را اسلام‌ستیزترین کشور اسلامی دنیا دانست. دولت آذربایجان نه تنها هیچ اقدام عملی در خصوص تعمیق هویت و باورهای اسلامی و شیعی انجام نمی دهد بلکه درصدد سیطره و هویت‌بخشی به تفکر لائیسم و سکولاریسم در ساختار حاکمیت و فرهنگ این کشور است و این مهم ترین چالش و تقابل فراروی شیعیان با دولت الهام علی اف – رئیس جمهور آذربایجان – به شمار می رود.

 به طور کلی ریشه اسلام ستیزی در قفقاز را می توان به سابقه بلشویک های شوروی سابق در برخورد با دین در قالب شعار «دین افیون توده‌ها» بازگرداند، اما آذربایجان مستقل بعد از فروپاشی شوروی، نیز درست در همان مسیر قبلی گام نهاد. هم اکنون نیز علی اف (رئیس جمهور فعلی) و خانواده وی نقشی اساسی در مقابله با فرهنگ دینی در این کشور و ترویج فرهنگ غربی دارند که این امر تحسین صهیونیست‌ها را نیز در پی داشته است.

پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران و آثار آن در جهان، دولت های استعماری و وابسته به آنها که از نفوذ انقلاب اسلامی و تفکر حاکم بر آن هراس داشتند تلاش کردند به جای حل مساله و توجه به فرهنگ بومی و شعائر دینی و بیداری اسلامی، صورت مسئله که اسلام است را پاک کنند. روشی که امروز نمونه آن در باکو به سرعت از سوی دولت دنبال می شود و دولتمردان باکو با هدف جلوگیری از تاثیرات مثبت انقلاب اسلامی بر ملت خویش و بیداری اسلامیی در آن کشور، اولاً یک سیاست و جو ضد ایرانی قوی را در آن جمهوری به راه انداخته اند و در ثانی محدودیت های شدیدی را بر دینداران کشور خود اعمال می کنند. جالب است که همین دولت نه تنها برخوردی با فعالیت فرقه های انحرافی و دیگر ادیان در سرزمین خود نمی کند بلکه یهودیان و مسیحیان با حمایت دولت، بصورت آزادانه به فعالیت های دینی خود می پردازند و فرقه های انحرافی چون وهابیت و شاهدان یهوه و ... ، فعالیت شان را در شهر های این جمهوری گسترش می دهند.

درکنار هراس دولت باکو از اسلام و افزایش فعالیت روزانه دیگر فرقه های ضاله در این کشور، تاثیر گذاری و نفوذ غرب در این کشور هم از عمده دلایلی است که باعث شده دولت های غربی مخصوصاً آمریکا و رژیم صهیونیستی با تحت فشار قرار دادن دولتمردان آذری، دولت این کشور را مجبور به تنگ کردن فضا برای مسلمانان این کشور نمایند. 

 منبع: خبرگزاری ابنا