رجب طیب اردوغان، رییس جمهور ترکیه در سخنرانی خود در «برنامه آموزش رهبری» در «آکادمی سازمان» Teşkilat Akademisi ، گفت: «آینده ترکیه روشن است، ستاره اش بیشتر می درخشد… تاریخ هزار ساله‌ی ما در این سرزمین‌ها، این را به وضوح نشان داده است. تُرک، کُرد، عرب با هم بوده اند و پیروزی و شکست را با هم تجربه کرده‌اند. ملازگرد، پیروزی مشترک تُرک، کُرد و عرب است. چالدران، پیروزی مشترک تُرک، کُرد و عرب است...» 

یادآوری نبرد چالدران و مقایسه آن با نبرد ملازگرد توسط اردوغان و استفاده از کلیدواژه های تُرک، کُرد و عرب در این اظهارات و بازنمایی این نبردهای خونین به عنوان تاییدی برای آینده روشن ترکیه، به همراه افزایش تاریخ چند سده ای عثمانی و ترکیه به هزار سال از طریق مصادره بخشی از تاریخ منطقه، از جنبه های مختلف قابل ارزیابی است. اما آنچه اهمیت دارد تداوم فخر ورزی دولتمردان ترکیه بر پیروزی در جنگ چالدران بدون اشاره به مصائب آن برای ایرانیان می باشد؛ در این خصوص طرح شش نکته ضروری است:

اول، جنگ چالداران را میتوان بزرگترین تراژدی تاریخی ایرانیان نامید چرا که در این جنگ – که در سال ۱۵۱۴ میلادی و در دوره شاه اسماعیل صفوی و سلطان سلیم عثمانی که کشتار چهل هزار شیعه در عثمانی را در پرونده دارد، و به دنبال تلاش ترکان عثمانی برای دست اندازی به خاک و ناموس ایرانیان صورت گرفت،- دهها هزار ایرانی و در راس آنها آذری هایی که طلایه داران سپاه ایران بودند، شهید و زخمی شدند. یئدی قاراداش (هفت برادر آذری شهید شده در جنگ چالداران) و مزار آنها و شهیدگاه اردبیل، نماد حماسه ایرانیان برای دفاع از این سرزمین است. اگرچه شکست در این جنگ که منجر به اشغال هشت روزه تبریز و شهرهای شمال غرب ایران و وحشیگری و تجاوزات ترکان عثمانی علیه جان، مال و نوامیس آذریهای ایران شد، اما به دلیل رشادت های مثال زدنی سپاه ایران، حضور سربازانی از اقوام مختلف ایرانی و حتی حضور تعدادی از بانوان ایرانی و در رأس آنها همسران شاه اسماعیل صفوی در این نبرد برای دفاع از ایران، کارکردهای میهنی، هویتی و ملی این نبرد تراژدیک را در حافظه تاریخی ایرانیان تثبیت کرده است.

دوم، اردوغان در حالی پیروزی در نبرد چالداران را یک پیروزی برای ترکان قلمداد کرده است که به نوشته مورخان دربار عثمانی از جمله سلانیکی افندی و ابراهیم پَچوی افندی، در چندبار اشغال تبریز ، دهها هزار آذری در آن شهر و دیگر شهرهای ایران قتل عام شده و به نوامیس آنها توسط ترکان عثمانی تجاوز شد. اردوغان ناخواسته با اظهارات خود به چند واقعیت تاریخی نیز اشاره داشته است؛ که یکی از آنها، نفرت تاریخی ترکان از ایرانیان بویژه آذریهای ایران می باشد که همواره طلایه دار صیانت از هویت و سرزمین ایران در مقابل تجاوز گری ترکان عثمانی بوده اند. اردوغان به خوبی به این واقعیت تاریخی و نژادی نیز به طور غیر مستقیم اذعان کرده است که آذریهای ایران که به اشتباه در افواه عمومی کشورمان، تُرک نامیده می شوند، به لحاظ تاریخی و نژادی و ریشه های هویتی و دینی هیچ ارتباطی به تُرکان ندارند وگرنه کشتار آنها افتخاری برای ترکان در دیروز و امروز محسوب نمی شد؛ آنها (آذری ها) از نژاد اصیل آریایی اند که با پرچمداری تشیع و در ادوار تاریخی،  همواره در مقابل مهاجران بودند اعم از آنکه مهاجر و مهاجم مغول باشد یا تُرک.

سوم، اظهارات اردوغان در خصوص جنگ چالداران در شرایطی صورت می گیرد که امروزه شبکه مزدور قومی وابسته به آنکارا در داخل کشور تلاش می کند، با تحریف هویت آذربایجانی ایرانی، و غیریت سازی (غیرخودی نمایان دادن) آن از هویت ایرانی، اینگونه القاء نمایند که آذری ها و ترکان یکسان اند. این اوج رسوایی و بی هویتی برای این عناصر است که اربابان آنها از کشتار ایرانیان و در راس آنها آذریها در نبرد چالداران به عنوان پیروزی و چشم اندازی روشن برای آینده نام می برند اما این عناصر بی هویت، برای ترکیزه کردن آذریها و از بین بردن هویت اصیل آنها، به هر دروغی دست می زنند.

چهارم، این افتخار تبریز و آذریها و همه ایرانیان است که علیرغم اشغال چندباره تبریز توسط ترکان عثمانی، اجازه ندادند که کوچکترین اثری از متجاوزان در این مرز و بوم باقی بماند. چنانچه کاترینو زنو، دیپلمات ایتالیایی، تاکید می کند که قیام مردم تبریز و واهمه از تجدید قوای شاه اسماعیل، سلطان‌سلیم را به ترک سریع تبریز پس از جنگ چالدران مجبور کرد. در دوره های بعدی نیز، بنوشته مورخان، تبریزیها پس از شکست عثمانی مقابل شاه عباس کبیر و آزادی تبریز در ۱۶۰۳ میلادی، به صورت خودجوش، اقدام به تنبیه مثال زدنی متجاوزان و باقیماندگان ترکان عثمانی که با زور با دختران تبریزی ازدواج کرده بودند، نمودند که خواندن آن وقایع برای شناخت هویت بانی تبریزیها و آذریها برای تمامی بدخواهان هویت ایرانی و عناصر مزدور کنونی آنها ، عبرت آموز خواهد بود.

پنجم، مقایسه جنگ چالداران با جنگ ملازگرد و مطرح کردن این دو در کنار هم نیز دارای معانی متعددی است. در نبرد ملازگرد که در سال ۱۰۷۱ میلادی میان ترکان سلجوقی که بعدها بسیاری از آنها در تمدن ایرانی جذب شدند با روم شرقی در نزدیکی مانزیکرت نزدیک به ملازگرد امروزی در استان موش ترکیه صورت گرفت، و منجر به تصاحب اراضی روم شرقی در آناتولی شد، لشگریان مقابل، مسلمان نبودند اما در نبرد چالداران، لشگریان مقابل علاوه بر ایرانی و آذری بودن، مسلمان نیز بودند. بنابراین ، چنین مقایسه ای در بطن خود همان رویکرد رافضی و خارج از دین خواندن شیعیان و ادامه نگاه های فرقه ای به ایرانیان را دارد.

ششم، ترکان عثمانی پرونده قطوری از نسل کشی، کشتار و غارت را علیه اقوام و اقلیت های مختلف از جمله ارامنه، یونانی ها، کُردها، عرب ها ، علوی ها، شیعیان و لازها را از بالکان تا قفقاز را دارند. علیرغم اینکه برخی از این کشتارها از جمله کشتار ۱۹۱۵ ارامنه به خوبی برای جهانیان شناسانده شده و منجر به عذرخواهی مقامات ترکیه شده است، اما به دلایل متعدد که بخشی از آن به سیاست و نفوذ تاریخی انگلستان در ایران برمی گردد ، موضوع نسل کشی آذریها توسط ترکان عثمانی چه در اشغال تبریز پس از جنگ چالداران (۱۵۱۴) و چه در اشغال آن در سال ۱۵۸۵ میلادی  مطرح نشده است. این در شرایطی است که کتب و رساله های مفتیان و مورخان عثمانی و دیگر مستندات تاریخی از کشتار دهها هزار آذری بهمراه ارامنه و کردهای ایرانی و سایر شهروندان در تبریز، اردبیل و دیگر شهرهای ایران حکایت دارد. در چارچوب «عدالت انتقالی» و بر اساس اصل «بی کیفرمانی» در حقوق بین الملل، و برای احترام به روح شهدای چالداران و و سایر قربانیان جنایات ترک های عثمانی، و با توجه به اینکه هنوز مقامات آنکارا، با افتخار جنگ چالدران را نمونه تاریخی برای چشم انداز آینده ترکیه می خوانند، ضرورت دارد موضوع «نسل کشی آذری ها» توسط ترکان عثمانی و صیانت از هویت آذربایجانی در مقابل دست اندازی پان ترکیسم، و ترک زدایی از این هویت اصیل، در دستور کار همه دلسوزان این مرز و بوم قرار گیرد.


https://irrcmr.com/post/546